با افزایش تنش ها در مناسبات جهانی؛

آمریکا در دریای خزر در پی چیست؟

بصیر، سیاست خارجی یکی از ارکان کلیدی موفقیت دولت ها در سطح جامعه بین المللی محسوب می شود. در این میان دولت ها متناسب با قدرت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی شان به ارائه برنامه هایی جهت تامین منافع ملی شان در سطح بین المللی می پردازند. بر اساس نظریه های روابط بین الملل دولت های موجود را می توان به چهار گروه ابرقدرت ها، قدرت های منطقه ای، قدرت های داخلی و کشورهای ذره ای تقسیم نمود.

با توجه به اهمیت ژئوپلتیک و اقتصادی منطقه خزر، قرار گرفتن این دریا در حدفاصل منطقه قفقاز و آسیای میانه و اهمیت تاریخی این منطقه، وجود منابع عظیم نفت و گاز و حضور و اثر گذاری دولت های روسیه، چین و ایران، طبیعتا تلاش مستمر قدرت های بین المللی جهت اعمال نفوذ و حضور ویژه در این منطقه جغرافیایی جهت تامین منافع جهانی شان امری غیر معمول به شمار نمی آید از این رو طی دهه های گذشته و بویژه پس از اضمحلال اتحاد جماهیر شوروی قدرت های غربی، سیاست نفوذ هرچه بیشتر در این منطقه را جزو اولویت های خود قرار داده اند. در این نوشتار به بررسی دلایل اهمیت دریای خزر نزد قدرت های اروپایی و آمریکا می پردازیم و به برخی اقدامات صورت پذیرفته آنها جهت بسط حضور و نفوذشان اشاره خواهیم کرد.

کاهش وابستگی به روسیه در بعد انرژی

اگرچه میزان منابع نفت و گاز موجود در خزر قابل قیاس با مناطقی همچون خلیج فارس نمی باشد، اما توان تامین برخی نیازهای کشورهای اروپایی را داراست. این امر زمانی اهمیت دو چندان می یابد که بدانیم قدرت های اروپایی در تامین منابع انرژی نیاز مبرمی به روسیه دارند و از طرفی بدلیل برخی مخاصمات آنها با کشورهای سرشار از انرژی نظیر ایران، آنها را بر آن داشته تا از میزان وابستگی شان به روس ها بکاهند.  تحولات اخیر اوکراین و جدال شکل گرفته میان غرب و روسیه بوضوح بیانگر برگ برنده روس ها در این مجادله یعنی در اختیار داشتن ابزار انرژی بود، به همین رو طبیعی به نظر می رسد که در این راستا غربی ها توجه بیش از پیشی به منابع موجود در خزر نشان دهند. هم اکنون حجم عظیمی از منابع انرژی اروپا یا توسط روسیه تامین شده و یا از خاک این کشور عبور می نمایند ( مانند خط لوله انتقالی قزاقستان به اروپا که از روسیه می گذرد). اتحادیه اروپا با مصرف ۲۹ درصد انرژی جهان، بزرگترین مصرف کننده گیتی محسوب می شود.

در رابطه با منابع موجود انرژی در خزر بایستی بیان داشت که ظرفیت نفتی آن ۵۰ میلیارد بشکه برآورد شده و منابع گازی آن ۱۵۰ میلیارد فوت مکعب پیش بینی می شود. اگرچه منابع نفتی خزر به شکلی گسترده نیست اما حجم گاز موجود در منطقه بسیار چشمگیر است تا جایی که حجم گاز موجود در ترکمنستان به تنهایی به میزان کل منابع گاز موجود در کشورهای جنوبی حاشیه خلیج فارس ( به استثنا قطر ) می باشد. بر اساس گزارش سازمان اطلاعات انرژی، ترکمنستان، قزاقستان و آذربایجان به ترتیب چهارمین، یازدهمین و بیستمین ذخائر بزرگ گاز در جهان را دارا می باشند. در سال های اخیر قراردادهای متعددی در رابطه با انتقال منابع انرژی از خزر به اروپا صورت پذیرفته که دو خط لوله ی نفتی باکو-تفلیس-ارزروم و گازی باکو-تفلیس-جیهان موسوم به ناباکو سرآمد آنها می باشد. با این وجود کارشناسان بر این باورند که مجموع صادرات کشورهای ساحلی بجز ایران و روسیه در شرایط کنونی تنها توان تامین ۵۰ درصد از ظرفیت ۳۱ میلیارد متر مکعبی خط لوله ناباکو را دارد که نشان از آن دارد که عدم مشارکت ایران منجر به تامین نیازهای حداکثری اروپا و کاهش وابستگی چشمگیر به روسیه نخواهد شد.

در این راستا جدا از تامین انرژی از سوی خزر مسئله مهم دیگر مسیر این انرژی و تامین امنیت آن از اهمیت بسزایی برای اروپا برخوردار است. این امر موجب گردیده که آنها با صرف هزینه های گزاف به جای عبور ارزان تر این منابع از سوی روسیه یا ایران ( بدلیل منازعات سیاسی ) متوسل به کشورهای آذربایجان، گرجستان و ترکیه گردند. رئیس هیات نمایندگی اتحادیه اروپا در دیدار اخیرش از ترکیه صراحتا بر این امر تاکید نموده و اظهار داشته است که تمرکز ما بر این امر استوار است که ترکیه به قطب انرژی و مسیر اصلی ترانزیتی تامین انرژی صادر شده از خزر و خاورمیانه به سوی اروپا باشد.

دلیل انتخاب برخی کشورهای حاشیه خزر نظیر جمهوری آذربایجان و ایجاد برخی اکتشافات و سرمایه گذاری ها از سوی اروپایی بدان جهت است که ضمن متعدد نمودن منابع تامین کننده انرژی، این کشور از روابط حسنه و نزدیکی با غرب برخوردار می باشد و در اتخاذ تصمیم ها مستقل از مسکو عمل می نماید. اهمیت این موضوع بدان جهت است که سایر کشورهای دارای انرژی در این منطقه مانند قزاقستان به لحاظ سیاسی و اقتصادی کاملا وابسته روسیه بوده و تحت فشار آن کشور احتمال قطع صدور انرژی از سوی قزاقستان دور از ذهن به نظر نمی رسد. علاوه بر آذربایجان، اروپایی ها و آمریکا در پی نزدیکی بیشتر به سایر منابع انرژی منطقه همچون ازبکستان و ترکمنستان نیز اهدافی را د نظر قرار دارند.

ایالات متحده آمریکا اگرچه نیاز اندکی به منابع موجود انرژی در خزر (بویژه در زمینه گاز) دارد اما از این سیاست اروپا حمایت تمام و کمال می نماید چرا که در پی آن است با کاهش وابستگی انرژی اروپا به روس ها اولا زمینه لازم برای اعمال فشار فزاینده بر روس ها را فراهم نماید که هزینه اقتصادی آن بر دوش اروپایی خواهد بود و ثانیا فضای مساعدی را برای وابستگی هر چه بیشتر اروپا به خود را فراهم نماید. بنابر گزارش های انتشار یافته از سوی منابع معتبر اطلاعاتی اخیرا منابع عظیمی از گاز بویژه در کف اقیانوس ها در حوزه جغرافیایی آمریکا اکتشاف یافته که این امر ضمن ایجاد عدم وابستگی آمریکا موجب خواهد شد که در آینده نه چندان دور، اروپایی ها نیز برای تامین منابع انرژی به سوی آمریکا متمایل شده و نهایتا از میزان استقلال سیاسی آنها در سطح جامعه بین المللی کاسته شود.

دگرگونی موازنه در خزر

بر اساس کنوانسیون های بین المللی، خزر دریایی بسته محسوب شده که تصمیمات و سیاست های صورت پذیرفته در آن می بایست به اتفاق از سوی همه ی کشورهای ساحلی پذیرفته شود. بر اساس توافق های پیشین میان ایران و شوروی به عنوان تنها اسناد حقوقی معتبر در طول های یک سده سپری شده، هیچ یک از دو طرف نبایستی زمینه ای را برای حضور بیگانگان در این دریا مهیا نمایند. علی رغم وجود اختلاف های متعدد میان همسایگان در رابطه با نحوه تقسیم این دریا در طول دو دهه گذشته، اشتراک نظر میان تهران و مسکو مبنی بر عدم حضور خارجی ها در سطح این دریا از معدود توافق های دو طرف محسوب می شود که به نظر می رسد زمینه تضعیف یا عدم تعهد در رابطه با این اصل از سوی سایر کشورهای ساحلی محقق شود.

روسیه و ایران بدلیل اختلاف های گسترده با طرف غربی مخالف حضور آنها در حیات خلوت خود می باشند، این در حالی است که اهمیت استراتژیک خزر و تلاش برای مهار روسیه و ایران، آمریکا و اروپا را مجاب ساخته که به هر نحوی که شده پای خود به خزر را باز نمایند. القای ترس از روسیه و ایران جهت تهدید منافع ملی و تمامیت ارضی سایر همسایگان از سیاست های غرب بوده که برخی دول حاشیه ای را متقاعد نموده که جهت تامین امنیت خویش فضا را برای حضور آمریکا و اروپا در سطح خزر مساعد بینند. در اجلاس اخیر ناتو دو کشور ترکمنستان و ازبکستان پذیرفتند که حریم هوایی و زمینی خود را جهت تامین مایحتاج آمریکا در افغانستان به روی نیروهای ناتو باز گذارند.

کشور روسیه بدلیل تکثر اقوام دینی و نژادی و اعمال برخی سیاست های غیر دموکراتیک هم اکنون اشراف کاملی بر برخی مناطق خود نداشته و مناطقی همچون چچن، اینگوش و داغستان به شکلی خودمختار اداره می شوند. مناطق فوق هر از گاهی شاهد تنش های گسترده می باشد. قابل ذکر است که این مناطق عمدتا در حاشیه ساحلی خزر و در مرز این کشور با آذربایجان  قرار دارند. حضور و بسط نفوذ آمریکا در خزر و بویژه جمهوری آذربایجان فضای مساعدی را برای تحریک تجزیه طلبان و تزلزل بیش از پیش تمامیت ارضی مسکو فراهم خواهد ساخت.

در رابطه با ایران نیز سیاست ایالات متحده بر این امر استوار است تا ضمن مهار ایران از طریق حضور در منطقه خزر، از سرمایه گذاری اقتصادی در حوزه های انرژی متعلق به ایران و همچنین عبور خطوط لوله های انرژی از کشورمان ممانعت به عمل آورد. چنین سیاستی ضمن کاستن از اهمیت ژئولتیک ایران و کند نمودن رشد اقتصادی کشور، فضا را برای مهار همه جانبه این کشور فراهم خواهد ساخت.

تسلط بر بازار بزرگ آسیای مرکزی و قفقاز

مستحکم نمودن پیوندهای اقتصادی با کشورها بویژه از سوی قدرت های توسعه یافته امروزه به یکی از ابزارهای قدرت های بین المللی جهت وابستگی کشورهای کمتر توسعه یافته به خود تبدیل شده است. منطقه آسیای مرکزی و قفقاز با وسعتی بسیار بزرگ ( پیش از کل قاره اروپا ) و جمعیتی چند ده میلیونی شامل کشورهای آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، قزاقستان، ترکمنستان، قرقیزستان، ازبکستان و تاجیکستان بدلیل ضعف اقتصادی که میراث حکومت اتحاد جماهیر شوروی می باشد نیاز مبرمی به رشد و توسعه دارند. فروپاشی شوروی و تغییر موازنه قوا در سطح جهان اگرچه موجب تولد کشورهای تازه استقلال یافته ای شد، اما موقعیتی را برای غرب و آمریکا مهیا ساخت که سرمایه گذاری عظیم در این منطقه بر هژمونی خویش بیافزاید. ضعف روسیه و سردرگمی در معضلات اقتصادی، چراغ سبزی بود برای شرکت های غربی که حضور خود در سطح منطقه را تقویت نمایند. ایالات متحده و اروپا با علم بر این موضوع بر آنند که با تداوم و گسترش همکاری ها ضمن بسط نفوذ و وابستگی شدید کشورهای این منطقه به خود آنها را از زیر سایه روسیه خارج نمایند. در این میان دریای خزر بسان منطقه حائل میان این دو منطقه از اهمیتی راهبردی برخوردار است. تلاش برای گسترش خطوط کشتی رانی و افزایش مبادلات اقتصادی در کنار تعیین مسیری ویژه برای انتقال انرژی از سیاست های کلان دول غربی در سطح این منطقه می باشد.

در سال های اخیر بر میزان مبادلات تجاری صورت پذیرفته در خزر با همکاری شرکت های اروپایی و آمریکایی به منظور انتقال مواد خام از آسیای مرکزی و صدور تکنولوژی و کالا به این کشورها به شکلی چشمگیر افزایش یافته است.

قابل ذکر است که با وجود فعالیت های گسترده آمریکا و اروپا در سطح منطقه خزر، راه آسانی جهت اشراف کامل بر منطقه برای آنها مهیا نیست. بر پایی سازمان اقتصادی شانگهای و حضور چین و روسیه در آن که هدف خود را ایجاد پیمانی اقتصادی متشکل از کشورهای منطقه قرار داده اند، روند روبه رشد اقتصادی روسیه در دوران زمامداری پوتین و تلاش برای احیای قدرت پیشین این کشور، سرمایه گذاری گسترده هند در منطقه و افزایش رایزنی های ایران موانعی در این راه تلقی می شوند.

نتیجه گیری

تحولات چند سال اخیر بویژه پس از حمله نظامی روسیه به گرجستان نشان داد که جهان امروز با وجود خوش بینی های پیشین وارد ورطه نوینی شده است که اوج این تنش را می توان در تقابل رقبای پیشین (روسیه و آمریکا) در اوکراین و سوریه به عینه مشاهده نمود. منطقه خزر با دارا بودن مزایای اقتصادی زیاد و وفور انرژی اکنون به یکی از مناطق پرتنش جهان تبدیل شده است. حضور نظامی روس ها و نفوذ سنتی شان بر منطقه، ایدئولوژی اسلامی ایران و نقش پررنگ اقتصادی چین در این منطقه همگی ادله مناسبی محسوب می شوند که غرب و در راس آن آمریکا را بر آن داشته تا ضمن بسط سیطره خود به مقابله با رقبای جهانی و منطقه ای اش بپردازد، از این رو ابزارهای مختلف برای حضوری چشمگیر در سطح منطقه خزر بعنوان یکی از مناطق استراتژیک جهان متوسل شده است.

اخذ برخی قراردادها در حوزه های اقتصادی، انرژی و نظامی میان آمریکا و اروپا از یک سو و برخی کشورهای منطقه خزر از سوی دیگر و تلاش روسیه، چین و ایران برای ممانعت از نفوذ آنها حکایت از آن دارد که با گذر زمان بر اهمیت روز افزون این منطقه و احتمال شکل گیری مناقشاتی در آن افزوده خواهد شد.

فرهنگ نیوز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا