در سایه تنش ها برای تعیین ریاست اقلیم؛

خاورمیانه و نوزاد زودرسی به نام کردستان عراق

بصیر، با وجود گذشت بیش از نه دهه از فروپاشی امپراطوری عثمانی و تشکیل کشورهای خرد و درشت، کردهای خاورمیانه خود را تنها گروه قومی بزرگی می پندارند که فاقد کشورند، لذا در طول دهه های سپری شده مبادرت به اقداماتی نظامی و سیاسی جهت تاسیس آرمان شهر خویش نموده اند، نبردی که در بیشتر جبهه ها موفق نبوده و به شکست آن ها منجر شده است. با این حال ایجاد فضای نا به سامان در منطقه همواره مورد بهره برداری آنان جهت نیل به مقصود قرار گرفته است، آن چنان که هم اکنون حزب اتحاد دموکراتیک شاخه سوری پ ک ک با بهره گیری از تنش موجود در این کشور و بدون اتحاد با هیچ یک از جریان های موجود در پی خودمختاری و نهایتا استقلال مناطق کرد نشین سوریه گام بر می دارد.

اولین گام تحرک جدی و موفقیت آمیز کردها جهت داشتن کشوری مستقل را می توان به سال های ابتدایی دهه نود قرن سپری شده نسبت داد، سال هایی که به واسطه حمله ی صدام حسین به کویت، رژیم بعثی مورد حمله ی نیروهای ناتو قرار گرفته و در این میان کردها با استفاده از فضای ناشی از جنگ و اعلام منطقه پرواز ممنوع در شمال عراق توانستند در شرایط ضعف دولت مرکزی بغداد دولتی نیمه مختار در عمده مناطق کردنشین بر قرار نمایند.

اکنون بیش از دو دهه از زمان فوق گذشته و برآورد تاریخ کردستان عراق در این سال ها حکایت از فراز و فرود های متعدد سیاسی دارد. بی گمان مسعود بارزانی رئیس اقلیم و حزب تحت امرش (دموکرات کردستان) را می توان از قدرت مندترین جناح های کنونی حکومت خود مختار اقلیم دانست. بنا بر قوانین و توافق های از پیش تعیین شده، ریاست بارزانی در بیستم آگوست (ماه پیش) پایان می یابد و وی ناگزیر به کناره گیری از قدرت است، امری که با گذشت زمان هم چنان محقق نشده و به یکی از بحران های درونی برای حکومت اقلیم کردستان تبدیل شده است. لذا بر آن شدیم در این نوشتار به چرایی فقدان ساز و کارهای دموکراتیک در حکومت اقلیم و جامعه کرد نشین شمال عراق پرداخته و از موانع داخلی پیش روی آن ها جهت نیل به مقصود ( داشتن کشوری مستقل ) سخن برانیم. به واقع بر خلاف آن چه که کردها همواره اعلام می نمایند ( نظیر مخالفت کشورهای همسایه و یا راه نداشتن به آب های بین المللی و… به عنوان موانع پیش روی داشتن حکومتی مستقل) بخش عمده ای از ناکامی در تاسیس کشوری کردنشین بیش از آن که ریشه در تلاش دشمنان آنان داشته باشد را می توان در چالش های درونی جامعه کردستان جستجو نمود که به آن خواهیم پرداخت.

فقدان نهادهای دموکراتیک و اتکا به اشخاص

با وجود گذشت بیست و چهار سال از تاسیس حکومتی نسبتا خودمختار در شمال عراق، کردستان عراق هم چنان از دارا بودن نهادهای دموکراتی و جامعه ای مدنی بی بهره بوده و این جریان و احزاب عمدتا فرد محور بوده اند که به تصمیم گیری در رابطه با مسائل کلان پرداخته اند. آغاز اعتراض ها به نهادهای حاکم در منطقه اقلیم پس از ایجاد فضایی نوین در جهان عرب ( بیداری اسلامی) نمود مناسبی از این نارضایتی در سطح جامعه کردستان بود.

نگاهی به تاریخ اخیر کردها در شمال عراق گواه آن است که با وجود تلاش های گسترده شان، بلافاصله و پس از ایجاد شرایطی مساعد در شمال عراق، منافع حزبی اولویت یافته و جریان های کرد به جان یکدیگر افتاده اند. نبرد خونین وفاداران به مسعود بارزانی با پیش مرگه های وابسته به جلال طالبانی در اواسط دهه نود میلادی هم چنان در اذهان عمومی است. با این حال حمله ی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ زمینه ایجاد اتحادی موقت میان طرفین را فراهم آورد تا در خلاء موجود یک گام به سوی استقلال بیشتر حرکت نمایند، اگرچه هم چنان و با وجود صلح نسبی حاکم، پیش مرگه های کرد وفادار به دو گروه غالب هم چنان در مناطق تحت سیطره شان ( نیروهای وفادار به طالبانی در سلیمانیه و نیروهای وفادار به بارزانی در اربیل و دهوک)  استقرار داشته و عملا مستقلانه به اداره امور در مناطق ذی نفوذ می پردازند.

برآورد ۱۲ سال حکومت اقلیم کردستان پس از حمله ی آمریکایی ها به عراق نشان می دهد، که دو گروه فوق الذکر صرفا به تقسیم قدرت میان خود بسنده کرده و مانع از فعالیت گروه های مدنی و دموکراتیک شده اند و مخالفین را شدیدا سرکوب نموده اند تا آن جا که پست ریاست جمهوری به نیروهای وابسته به اتحادیه میهنی (به رهبری طالبانی) و پست ریاست اقلیم به حزب دموکرات ( به رهبری بارزانی ) سپرده شده اند. مقابله و سرکوب احزاب اسلام گرا در جامعه کردستان از  دیگر اقدامات یک سویه ای است که دو حزب ذی نفوذ در طول سال های حیات اقلیم پیگیری نموده اند.

ایجاد شکاف در حزب اتحادیه میهنی و تشکیل حزب سومی به نام گوران به رهبری نوشیروان مصطفی را می توان تا حدودی تسهیل کننده وضع موجود دانست. با این حال می توان ادعا نمود تقسیم قدرت در درون اقلیم و بر عهده گرفتن مسئولیت های ملی در سطح عراق بیش از آن که در یک فرایند دموکراتیک تحقق یافته باشد محصول رانت و ارتباطات خانوادگی می باشد. به طور نمونه در حالی مسعود بارزانی ریاست اقلیم را بر عهده داشته که پسرش مسرور مسئول امنیت کردستان بوده و برادر زاده اش (نچیروان بارزانی) نخست وزیری حکومت خودمختار را بر عهده دارد.

رقابت ها و تنش ایجاد شده بر سر ریاست اقلیم در روزهای اخیر از دیگر مواردی است که اثبات می نماید روابط شخصی نقش پر رنگی در هیات حاکمه اقلیم کردستان دارد. مسعود بارزانی ریاست اقلیم بر خلاف تمامی موازین دموکراتیک در پی تمدید ریاست خویش برآمده و عملا قدرت را قبضه نموده است. این در حالی است که نمایندگان دو حزب عمده در پارلمان کردستان، روز سی ام ژوئن سال ۲۰۱۳ با تصویب ماده قانونی موسوم به شماره نوزده، انتخاب ریاست اقلیم و همه پرسی قانون اساسی را با شرط غیر قابل تمدید، به مدت دو سال به تعویق انداختند.

حال و با توجه به مکانیزم های قانونی در پارلمان کردستان در تعیین رییس اقلیم و تلاش حزب دموکرات کردستان در ابقای دو ساله بارزانی در مقام ریاست، اقلیم کردستان یکی از حساس ترین دوران سیاست داخلی خود از سال ۲۰۰۳ تاکنون را تجربه می کند. مذاکرات چند ماهه احزاب، در رسیدن به راه حل مشترک، نیز تاکنون بی نتیجه بوده است.

ایدئولوژی متعارض

جامعه ی کردستان به لحاظ مشی و ایدئولوژی جامعه ای یک دست و یک پارچه نبوده است. جریان های کلیدی این منطقه نگاهی متفاوت و گاها متعارض به آینده اقلیم دارند. حزب دموکرات به رهبری بارزانی که هم اکنون جریان اصلی و تمامی شریان های حیاتی کردستان را در اختیار دارد در پی نزدیکی هر چه بیشتر به ایالات متحده آمریکا و ترکیه است تا بلکه از این رهگذر بتواند فضا را برای برپایی رفراندوم استقلال مهیا نماید. حزب دموکرات به لحاظ مشی اقتصادی و سیاسی مدعی روش لیبرالی است، این در حالی است که حزب رقیب یعنی اتحادیه میهنی ضمن نزدیکی به ایران و دارا بودن افکار چپ گرایانه نسبت به استقلال اقلیم با دیده ی تردید نگریسته تا آن جا که سالیان پیش و به نقل از جلال طالبانی بیان شده که استقلال کامل اقلیم امکان پذیر نبوده و شاید در راستای منافع جامعه کردستان نباشد.

فارغ از دو حزب یاد شده، سه حزب گوران، اتحاد اسلامی و جماعت اسلامی که فاقد نفوذ و جایگاه دو حزب غالبند نیز نگاهی متفاوت نسبت به آینده کردستان دارند. احزاب یاد شده در فرآیند سیاسی طی شده در اقلیم نشان داده اند که تا چه میزان و در ازای دریافت امتیازهایی حاضر به عدول در مواضع شان هستند. به طور نمونه و در فرایند انتخاب ریاست جدید برای اقلیم و پافشاری حزب دموکرات برای انتخاب مجدد بارزانی، احزاب اسلام گرای حاضر در پارلمان کردستان(اتحاد اسلامی و جماعت اسلامی)، در نقش هم پیمانان جدید حزب دموکرات، وارد کارزار مساله تمدید ریاست اقلیم کردستان شده اند. آن طور که آگاهان سیاسی در اقلیم می گویند، دیدارهای مکرر رهبران پارتی (حزب دموکرات) با رهبران احزاب اسلام گرا به ویژه حزب اتحاد اسلامی، در راستای دادن امتیازات سیاسی به احزاب اسلامگرا جهت همسو شدن آنها با پارتی است.

 آن طور که آگاهان به مسائل سیاسی در داخل اقلیم می گویند، مذاکرات ممکن است در راستای حمایت پارتی از احزاب اسلام گرا در عدم تصویب قوانینی در پارلمان باشد که حول قوانینِ محدود کردنِ نقشِ دین در سیاستِ اجرایی کردستان و به موازات آن هموار شدن مسیر حرکت احزاب اسلامگرا در تامین منافع حزبیشان شود. در عوض نمایندگان احزاب اسلامگرا نیز باید دستان خود را به عنوان موافقان تمدید دو ساله ریاست مسعود بارزانی بالا ببرند.

حزب اتحاد اسلامی به رهبری محمد فرج که متاثر از فلسفه سیاسی اخوان المسلمین است، پیشتر در نقش منتقد پارتی ظاهر می شد. اما با مسائل پیش آمده، فرصت چانه زنی و بده بِستان های سیاسی با یکی از با نفوذ ترین احزاب سیاسی اقلیم را یافته است.

فارغ از احزاب موجود در جامعه اقلیم، نمی توان از نفوذ و جایگاه کاریزماتیک حزب کارگران کردستان ترکیه ( پ ک ک ) و رهبرش عبدالله اوجالان سخن نگفت. به واقع پ ک ک در میان کردهای ترکیه و سوریه دست برتر را داشته و بر آن است با استفاده از جو موجود در عراق ناشی از حملات داعش و عقب نشینی پیش مرگه های وابسته به بارزانی از مناطق کردنشین خلا موجود را با نیروهای خود پر نماید. آن چنان که عملا مناطقی نظیر شنگال (شهر ایزدی ها) در عراق تحت مدیریت نیروهای پ ک ک قرار دارد. نفوذ و قدرت بالای پ ک ک در جامعه کردستان تا بدان حد است که عملا بخشی از مناطق شمال این منطقه را ( به ویژه کوه های قندیل) را تحت سیطره اردوگاه های نظامی خود در آورده است. مواضع خنثی بارزانی در قبال محاصره کوبانی از محبوبیت بارزانی کاسته و موجب ارتقای جایگاه پ ک ک شده است.

مسعود بارزانی رئیس حزب دموکراتیک به اوجالان و حزب تحت امرش به عنوان رقیبی قدرتمند برای خویش می نگرد. در حالی که پ ک ک با اتکا بر اندیشه های چپ و مارکسیستی ظاهرا در پی احقاق حقوق تمامی کردها و تشکیل کشوری بزرگ می اندیشد، بارزانی منافع عمومی کردها را فدای قدرت خویش در اقلیم نموده و با دشمنان کردها ( ترکیه) مصالحه نموده است.

بحران های امنیتی و فقدان قدرت نظامی بالا

بی گمان منطقه خاورمیانه را می توان بی ثبات ترین نقطه کنونی جامعه بین المللی دانست. منطقه ای که هم چنان شاهد حضور و فعالیت دیکتاتوری های مادام العمر، تکفیری ها، تروریست ها، قدرت های بین المللی بوده و بعید به نظر می آید که بتواند به زودی از منجلاب فوق خارج گردد.

مخالفت همسایگان اقلیم کردستان با استقلال احتمالی این منطقه در کنار بی ثباتی موجود در عراق و سوریه عملا امنیت اقلیم کردستان را به مخاطره انداخته است. حملات تکفیری های داعش به سوی اقلیم و عدم مقاومت چندان کردها در برابر پیشروی های داعش نشان داد که حکومت اقلیم فارغ از معضلات امنیتی فاقد کمترین قدرت نظامی بوده تا آن جا که اگر حمایت های ایران و حملات هوایی نیروهای ائتلاف نمی بود هم اکنون اربیل پایتخت اقلیم به تصرف تکفیری ها در آمده بود.

محصور بودن اقلیم در خشکی و عدم تمایل کشورهای قدرتمند به ارتباط گیری با جامعه کردستان به دلیل پیامدهای این امر (ناخرسندی توامان چهار دولت ترکیه، ایران، عراق و سوریه) از دیگر محدودیت هایی است حکومت اقلیم کردستان با آن دسته و پنجه نرم می کند.

اقتصاد ضعیف

جامعه کردستان هم چون سایر کشورها و مناطق موجود در خاورمیانه دارای اقتصادی نحیف بوده که عمدتا به منابع مالی غیر مولد وابسته است. بخش عمده ای از درآمدهای اقلیم کردستان از طریق صنعت گردشگری، فروش نفت، داد و ستد عمدتا قاچاق اعم از سوخت، لوازم خانگی، پوشاک و… تامین می شود، منابعی که برای اداره کشوری مستقل ناکافی به نظر می آید، به ویژه آن که عمده نفت موجود در کردستان در مناطق مورد مناقشه عرب ها و کردها قرار داشته و هم چنین حکومت اقلیم امکانات لازم جهت استخراج و یا صادرات کافی نفت را ندارد.

فرهنگ نیوز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا