ه بهانه6تیر ترور نافرجام مقام معظم رهبری؛

مردم برای اهدای قلب به مقام معظم رهبری صف کشیدند+تصاویر

بصیر، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در ایران که با رای قاطع مردم غیور همراه بود، توطئه های استکبار جهانی علیه نظام نوپای اسلامی فزونی گرفت. سردمداران استکبار که منافع خویش را از دست رفته می دیدند با تجهیز و تقویت گروهک ها و جریانات ضد انقلاب درصدد نابودی نظام برآمدند.یکی از این گروهک ها که در ترور شخصیت های نظام، قدم پیش گذارد، گروهک ضاله فرقان بود که به ترورهای کورکورانه سعی داشت به اهداف پلید و شوم خود دست یابد.

مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای که در آن وقت نماینده امام (ره) در شورای عالی دفاع و امام جمعه تهران بودند، با روشنگری های متفکرانه و هوشمندانه خویش مردم را نسبت به ماهیت پلید این گروهک ها آشنا و نظرات آن ها را در سخنرانی های خود مطرح می ساختند. همین امر موجب گردید که گروهک فرقان، از میان بردن معظم له را در دستور کار قرار داد. اما از آن جا که لطف و عنایت خداوند متعال و اراده حق تعالی بر این بود که ایشان برای آینده نظام اسلامی حفظ گردند، از این توطئه جان سالم به در بردند و به مقام جانبازی نایل شدند.

آیت الله خامنه ای روز ششم تیم ماه ۱۳۶۰، همانند هفته های پیشین در مسجد ابوذر تهران واقع در خیابان قزوین ، در جمع خیل مشتاقان حضور یافتند تا به شبهات و پرسش های مختلف مردم صمیمی و بیدار دل جنوب تهران پاسخ دهند.

پس از نماز ظهر که به امامت ایشان و با شرکت صفوف به هم فشرده مردم برگزار شد، آیت الله خامنه ای مجدداً برای پاسخ به پرسش های مردم پشت تریبون قرار گرفتند.

طبق معمول دو ضبط صوت برای ضبط گفت و شنودها، روی تریبون گذاشته می شد. دقایقی بعد از پرسش و پاسخ، جوانی حدوداً ۲۵ ساله، قد بلند، باکت خاکستری رنگ از میان جمعیتی که دور معظم له حلقه زده بودند، گذشت و خود را به تریبون رساند و ضبط صوتی را که در دست داشت روی تریبون قرار دادو رفت.

یک دقیقه نگذشت که بلند گو شروع به سوت کشیدن کرد آقا گفتند: اقا این بلند گو را تنظیم کنید!بعد خودشان را به سمت چپ کشیدند و از پشت تریبون کمی عقب تر آمدند(صوت آقا: در زمان امیر المومنین زن در همه جوامع بشیر نه فقط در میان عرب ها مظلوم بود نه می گذاشتند درس بخواند نه می گذاشتند در اجتماع وارد شودو در مسائل سیاسی تبحر پیدا کندنه ممکن بود در میدان های……انفجار)

صدای مهیبی مسجد را لرزاند و آیت الله خامنه ای از سمت راست بدن مورد اصابت ترکش ها قرار گرفت و به روی زمین افتاد.

حضرت آقا که رو به جمعیت و پشت به قبله بود با یک چرخش ۴۵درجه ای به طرف چپ جایگاه افتاد اولین محافظ خودش را به بالای سر آقا رساند و با توجه به کوچک بودن  محیطمسجد ایشان را به تنهایی بیرون برد.

ضبط صوت فلزی به شکل مستطیل بود و وسط آن مواد منفجره تعبیه شده بود. و روی قسمتی از آن که در محل انفجار افتاده بود، عبارت«هدیه گروه فرقان» که با ماژیک نوشته شده بود به چشم می خورد.

جراحت خیلی سنگین بود، سمت راست بدن پر از ترکش و قطعات ضبط صوت بود، حتی یکی از ترکش‌ها زیر گلوی آقا جا خوش کرده بود. قسمتی از سینه ایشان کاملا سوخته بود! یکی دو تا از دنده‌ها هم شکسته بود. دست راست هم کاملا از کار افتاده بود و از شدت ضربه ورم کرده بود. استخوان‌های کتف و سینه کاملا دیده می‌شد. ۳۷ واحد خونی و فراورده‌های خونی به آقا زده بودند که خود این تعداد، واکنش‌های انعقادی را مختل می‌کرد.

مردم بیرون بیمارستان صف کشیده بودند برای اهدای خون،رادیو هم اعلام کرده بود جراحت به قلب آقا رسیده، عده‌ای توی محوطه جلوی اورژانس ایستاده بودند و می‌گفتند می‌خواهیم “قلبمان” را بدهیم… با هلی‌کوپتر، آقا را به بیمارستان قلب رساندند.

عمل جراحی ۳ ساعت طول کشید و آقا به بخش “آی سی یو” منتقل شدند. شب برای چند لحظه به هوش آمدند…کاغذ خواستند تا چیزی بنویسند… کاغذ را که دادنئ با دست چپ و خیلی آرام و با دقت چند کلمه را به زحمت کنار هم چیدند:

– همراهان من چطورند؟

چند روز بعد که دیگر پزشکان مطمدن شدند، دست راست کاملا از کار افتاده است، از تلویزیون آمدند تا گزارش تهیه کنند، یک ساعتی معطل شدند تا آقا به هوش بیایند، وقتی پرسیدند که حالتان چطور است؟ این پاسخ را گرفتند:

بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت / سر خُمِّ می سلامت، شکند اگر سبویی

دانا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا