خاطرات بچگی‌های عباس

بچه که بودم خیلی به طیاره علاقه داشتم، مرحوم شادروان زن همسایمان همیشه می‌گفت: عباس خلبان می‌شود، اما او مُرد و من هم خلبان نشدم، همه‌اش تقصیر او بود، اگر می‌ماند و مرا تشویق می‌کرد الان وضع به گونه دیگری بود.

در بچگی، همیشه توی کوچه می‌گشتم و به کسانی که زخمی و زیلی می‌شدند کمک می‌کردم و زخمشان آنها را التیام می‌بخشیدم، جفر موتوری توی کوچمان همیشه به من می‌گفت: عباس تو باعث بیمه شدن مردم می‌شوی، او زنده ماند و مرا تشویق کرد.

در عالم بچگی، روی پشت‌بام خانه ننه‌جونم‌اینا دراز می‌کشیدم و هر چیزی که از آسمان رد می‌شد را می‌شمردم، همسایه پشتی ننه‌جونم‌اینا همیشه به من می‌گفت: عباس، تو یک عالمه هواپیما به ایران می‌آوری که بوی نویی می‌دهد، او زنده ماند و من به آرزویم رسیدم.

بچه که بودم همیشه کوچه‌ها را آب و جارو می‌کردم و تمیز نگه می‌داشتم، اصلا فکر درس و مشقم نبودم، بقال سر کوچه‌مان می‌گفت عباس تو آخرش می‌روی توی کار راه و ساختمان و اینها، بقال هنوز هم زنده است و با تشویق او، من وزیر راه شدم.

همیشه هر کسی سوال می‌پرسید از من، جواب دندان‌شکنی به او می‌دادم و یا با یک هدیه او را خوشحال می‌کردم، خوشحالی دیگران برایم خیلی مهم بود، آقا مدیرمان به من می‌گفت: عباس تو وزیر می‌شوی و استیضاح می‌شوی ولی دوباره رای اعتماد می‌گیری، او زنده ماند و من وزیر شدم و استیضاح شدم و رای اعتماد آوردم.

از بچگی از کوچه‌ها و خیابان‌های خاکی خوشم نمی‌آمد، آسفالت را بیشتر دوست داشتم، ظفرعلی خیاط سر کوچه ما که همیشه سر شلوارهای مرا وصله پینه می‌کرد، به من می‌گفت: عباس تو آخر وزیر راه می‌شوی، او زودتر مُرد اما به آرزویش رسید و من وزیر راه شدم.

بچه که بودم، هوای همه را داشتم، تمام فک و فامیلم را جمع می‌کردم و با هم گردو می‌خوردیم، تک خور نبودم، عموی بزرگم می‌گفت: عباس تو یک کاره ای می‌شوی و به همه فامیل نان می‌رسانی، او زنده ماند و به آرزویش رسید.

بعضی وقت‌ها در همان دوران کم سن و سالی، ترک موتور دوستان و بچه محل‌ها در خیابان‌ها تک چرخ می‌زدیم، منظورمان مردم‌آزاری نبود، بلکه بررسی اوضاع و احوال جاده‌ها بود.

از بچگی همه آرزو داشتند من وزیر یا رئیس‌جمهور بشوم، خوشحالم که همه به آرزویشان رسیدند و من وزیر راه شدم.

عباس بودن مثل من کار سختی است، باید توقع یک جماعتی را برآورده کرد، خیلی کار مشکلی است، اما چون من توانایی زیادی داشتم، توقع همه را برآورده کردم و به همه هم نان رساندم.

سعی کنید مرا الگوی خود قرار دهید، مثل عباس باشید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا