هنرمندان و حضور در عرصه‌ی سیاست

حضور مردم در جریان اتفاقات و موقعیت‌های حساس همیشه در جامعه حس می‌شود و به فرموده‌ی خدای متعال در قرآن کریم، خدا سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد مگر اینکه خودشان بخواهند. ازاین‌رو بررسی ارتباط میان مردم و سیاست‌مداران می‌تواند باعث تحلیل بهتر از تغییر و تحولات جوامع گردد. در این بین، قشری خاص که سعی دارند حلقه‌ای واسط میان مردم و سیاست‌مداران باشند، هنرمندان جامعه هستند که در موقعیت‌های مختلف تأثیرات متفاوتی بر رابطه‌ی بین مردم و سیاست‌مداران گذاشته‌اند.

در این متن به واکاوی نحوه و میزان تأثیر هنرمندان بر مناسبات سیاسی می‌پردازیم. با آگاهی از نحوه‌ی تأثیرگذاری هنرمندان بر رویدادهای سیاسی می‌توان راه را بر اصلاح و تعدیل این رویه گشود و با درک میزان دقیق تأثیرگذاری آن، درجه‌ی اهمیت موضع‌گیری‌ها و اقدامات سیاسی هنرمندان را سنجید.

میزان تأثیرگذاری تلاش‌های سیاسی هنرمندان بیش از هر چیز به موارد خاص و بسترهای رویداد سیاسی و اجتماعی بستگی دارد و نمی‌توان مقدار مشخصی برای آن در نظر گرفت؛ به‌گونه‌ای که در یک جامعه نیز بین موضوعات مختلف و مناقشات سیاسی مختلف کارکردهای متفاوتی خواهند داشت.

البته کارشناسان علوم ارتباطات، دیدگاه‌های مختلفی در این زمینه دارند. برخی تأثیر هنرمندان بر مناسبات سیاسی را زیاد و برخی نیز تأثیر آن را کم دانسته‌اند. با تحلیل هرکدام از رئوس این مثلث و ارتباط آن با دو رأس دیگر مثلث، گام بلندی برای پاسخ به میزان تأثیرگذاری هنرمندان بر جامعه برداشته می‌شود. تأکید می‌گردد در همه‌جای این متن، تأثیر هنرمندان بدون در نظر گرفتن تأثیر هنر ایشان و اقلام هنری تولیدشده توسط ایشان بررسی می‌شود و منظور از تأثیرگذاری هنرمندان بر سیاست، رفتارهای آنان بیرون از محصولات هنری و فرهنگی مدنظر است. *

هنرمندان

هنرمندانی که اندیشه‌ی تأثیرگذاری بر اتفاقات و رویدادهای سیاسی اطراف خود دارند، معتقدند که روشنگری و اصلاح جامعه یکی از وظایف اصلی آن‌هاست و طرفداران آن‌ها چشم به موضع‌گیری‌های آنان دوخته‌اند. این بیانی است که بارها از سوی آنان شنیده می‌شود.

هنرمندانی که به‌وسیله‌ی شبکه‌های اجتماعی و طرفداران مجازی به این جایگاه خود بیش‌ازپیش چشم دوخته‌اند و شبکه‌های اجتماعی طنین صدای آن‌ها را بیشتر کرده است، پس از تصمیم به حضور در عرصه‌ی سیاسی، ناچار به موضع‌گیری درباره‌ی مسائل مختلف خواهند بود که تصمیم اکثریت مردم و جریان غالب بر موضع‌گیری آن‌ها بسیار تأثیرگذار است.

دلیل این رویکرد هنرمندان سعی ایشان در افزایش محبوبیت و یا تثبیت محبوبیت است؛ به‌گونه‌ای که اگر نظر شخصی هنرمندی موافق جریان غالب افکار عمومی باشد، وی آن را بیان کرده و سعی می‌کند خود را سوار بر موج نشان دهد و اگر نظر شخصی وی مخالف جریان غالب و پرطرفدار باشد، از گفتن آن صرف‌نظر خواهد کرد تا به ظرفیت اجتماعی خود ضربه نزند. در این زمینه، هنرمندان یکی از مهم‌ترین اقشاری هستند که از نظریه‌ی مارپیچ سکوت تبعیت می‌کنند. نظریه‌ی مارپیچ سکوت بیان می‌دارد:

درخصوص یک موضوع مناقشه‌انگیز، افراد درباره‌ی توزیع افکار عمومی حدس‌هایی می‌زنند. آن‌ها سعی می‌کنند دریابند که آیا در اکثریت قرار دارند یا در اقلیت و سپس می‌کوشند تعیین کنند که آیا تغییر افکار عمومی در جهت موافقت با آن‌هاست یا خیر. به باور نئومان، اگر آن‌ها احساس کنند در اقلیت قرار دارند یا تغییر افکار عمومی در جهت فاصله گرفتن از آن‌هاست، ترجیح می‌دهند سکوت اختیار کنند. هرچقدر اقلیت بیشتر سکوت کنند، مردم احساس می‌کنند که دیدگاه خاص و متفاوت ارائه نشده است و لذا مارپیچ سکوت تشدید می‌شود.
طبق این نظریه، افرادی که منبع پیام هستند و آن را تولید می‌کنند، اگر در بین مردم دارای اعتبار باشند، به پیام مورد نظر خود وزن می‌دهند و باعث افزایش تأثیرگذاری این پیام می‌گردند. این در حالی است که عدم توجه به مؤلفه‌های اعتبار منبع درک صحیحی از این نظریه را به وجود نمی‌آورد.

توجه به عنصر «تخصص» باعث می‌شود در موضوع کنونی نتوانیم سهم قابل توجهی از تأثیرگذاری برای هنرمندان در عرصه‌ی سیاست قائل شویم؛ چراکه بیشتر مردم جامعه‌ی ما، هنرمندان را افرادی قابل تقدیر و ارزشمند در فعالیت‌های فرهنگی می‌دانند و در سایر عرصه‌ها مانند عرصه‌ی سیاسی، آنان را صاحب‌نظر نمی‌دانند.

علی‌ای‌حال هنرمندان با برجسته‌سازی برخی از اولویت‌های مردم نسبت‌به بعضی دیگر و اعلام مواضع خود سعی در یارگیری از افراد جامعه و استفاده از آنان برای پیروزی حزب یا تفکر مورد نظر خود در پیکارهای سیاسی دارند. هرچند که به اعتقاد کارشناسان علوم ارتباطات اجتماعی، این تأثیر محدود است و هیچ‌گاه به‌عنوان برگ برنده مطرح نخواهند بود.

سیاست‌مداران

سیاست‌مداران بیشتر ترجیح می‌دهند از همه‌ی ابزارها برای پیروزی استفاده کنند و همه‌ی راه‌ها را برای رسیدن به مقاصد خود طی کنند. در این میان برخی روش‌ها برای آن‌ها پرسودتر هستند و برخی دیگر سود پایین‌تری دارند. استفاد‌ه‌ی سیاست‌مداران از هنرمندان یکی از مواردی است که مورد توجه طرفین نزاع سیاسی است. به نظر می‌رسد یارکشی از هنرمندان در دو سوی طیف سیاسی قبل از اینکه وسیله‌ای برای افزایش طرفداران باشد، وسیله‌ای برای تهییج طرفداران قبلی و هم‌افزایی آن‌هاست که این اثر قابل توجه است.

سیاست‌مداران برای همراه نمودن هنرمندان، همزمان دو رویکرد را در دستور کار خود قرار می‌دهند: یکی اجرای نطق‌های مورد خوشایند هنرمندان نظیر واگذاری اداره‌ی امور به خود آن‌ها و مسائلی از این قبیل که هیچ‌گاه پس از انتخابات در خاطر دولتمردان و مخصوصاً دولتمردان اعتدال قرار نگرفته است و دوم ارائه‌ی وعده‌های بزرگ نظیر بازگشایی انجمن صنفی روزنامه‌نگاران و یا دعوت دوباره از هنرمندان ضدانقلاب برای حضور در عرصه‌ی فرهنگ و رسانه‌ی کشور که این وعده‌ها به‌دلیل عدم ارتباط به حوزه‌ی اختیارات دولت تحقق‌یافتنی نیستند و پس از مدتی هنرمندان درخواهند یافت که از آنان سوءاستفاده شده است.

اما اگر این رویکرد به‌صورت خوش‌بینانه موفق شود و سیاست‌مداران بتوانند از هنرمندان استفاده کنند، هنرمندان با ترغیب مردم به پیوستن به گروه و تفکر مورد نظر، سیاست‌مداران را در رسیدن به اهداف خود کمک خواهند کرد.

جمع‌بندی

با ترسیم مدل کلی از ارتباط بین هنرمندان، سیاست‌مداران و مردم، درمی‌یابیم تأثیرگذاری از طریق هنرمندان بر مردم به‌عنوان فرایند فرعی مطرح می‌شود و نمی‌توان از این روش انتظار جابه‌جایی آرا داشت. ناتوانی این فرایند به دو دلیل است که پیش‌تر به آن اشاره شد:

۱. ناتوانی سیاست‌مداران در عمل به وعده‌های خود و سرخوردگی هنرمندان

۲. عدم اعتماد مردم به هنرمندان به‌دلیل شکاف اجتماعی و اقتصادی فی‌مابین آن‌ها
ازاین‌رو فرایند اصلی در مناسبات سیاسی همان مطالبات مردم از سیاست‌مداران و روبه‌رو شدن سیاست‌مداران به‌صورت مستقیم با مردم است.*

پی نوشت ها:

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا