وزارت امور خارجه، از «تئوری کرکس و کبوتر» تا انفعال

به گزارش بصیر به نقل از بلاغ، سفارت‌خانه‌ها و مراکز دیپلماتیک ایران در نقاط مختلف جهان در حکم خاک جمهوری اسلامی ایران است و تجاوز به این اماکن برای ایرانیان به هیچ روی قابل پذیرش نیست. ماه‌های گذشته اماکن دیپلماتیک ایران در برخی کشورهای منطقه شاهد حملاتی بوده‌اند که نمی‌توان از کنار آنها به‌راحتی گذشت.

در ماه‌های اخیر یک حمله جدی به سفارت ایران در بیروت رخ داد که به‌شهادت رایزن فرهنگی کشورمان در لبنان انجامید و یک حمله دیگر نیز به نزدیکی سفارت ایران صورت گرفت. اخیرا در پیشاور پاکستان نیز حمله‌ای به کنسول‌گری جمهوری اسلامی ایران رخ داد. هفته گذشته خبرهایی مبنی بر تیراندازی به سفارت جمهوری اسلامی ایران در بغداد نیز مخابره شد که اگرچه تایید نشد اما می‌تواند بیان‌گر آن باشد که افکار عمومی آمادگی شنیدن خبر حمله به سفارت ایران در بغداد را داشت. ربایش و شهادت یک دیپلمات ایرانی در یمن نیز از دیگر مواردی است که به این فهرست ناخوشایند باید اضافه کرد.

بسیاری از تحلیل‌گران با دیدگاه‌های مختلف سیاسی و بر اساس شواهد عینی و تحلیلی بر نقش مشترک رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی در این حملات تأکید دارند که مدتی است اتحادی نانوشته را بر ضد منافع جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه شکل داده‌اند. بالاخص به‌نظر می‌رسد که ریاض در این اتفاقات نقش به‌سزایی دارد.

«حسن هانی‌زاده» کارشناس مسائل خاورمیانه در گفتگویی ضمن طرح این موضوع که جمهوری اسلامی ایران باید علیه عربستان سعودی در شورای امنیت سازمان ملل متحد طرح دعوی کند، تصریح کرده است که «رژیم عربستان با ۱۰۰ شبکه ماهواره‌ای و با گردش مالی سالانه ۱۰ میلیارد دلار در حوزه رسانه‌ای سعی در جریان‌سازی علیه ایران دارد از این رو مقامات مسؤول ایران باید سازوکارهای لازم در حوزه‌های سیاسی و رسانه‌ای در مقابله با رژیم آل‌سعود انتخاب کنند لذا به نظر می‌رسد رژیم آل سعود در حال حاضر به مراتب از رژیم صهیونیستی برای جهان اسلام و منطقه خطرناک‌تر است.»

 

* بحران سوریه و تروریسم دیپلماتیک سعودی – صهیونیستی

بحران سوریه قطعا یکی از عوامل مهم در شکل دادن تروریسم منطقه‌ای مشترک ریاض – تل‌آویو علیه جمهوری اسلامی ایران است. این بحران از ابعاد مختلف شرایط را برای اقدامات تروریستی علیه منافع جمهوری اسلامی ایران از جمله اماکن دیپلماتیک فراهم آورده است. مهم‌ترین بعد از این ابعاد شاید شکل‌گیری گروه‌های تروریستی مسلح تکفیری متعدد در سوریه باشد که بنابر اعتقاد ایدئولوژیک خود شیعه‌کشی و حمله به منافع جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان تنها حکومت شیعی جهان را وظیفه اعتقادی خود تلقی می‌کنند. این گروه‌ها برای تندروهای سلفی ریاض فرصت مناسبی را برای تهدید منافع ایران فراهم آورده‌اند.

وقتی امکان مزبور با بعد دیگری از ابعاد مزبور ترکیب می‌شود، اثرگذاری بیشتری هم می‌یابد. سرخوردگی و شکست ریاض در سوریه این بعد دیگر را شکل می‌دهد. ۳ سال پس از آغاز فتنه سوریه، تقریبا دیگر کسی تصور آن را هم ندارد که تروریست‌ها در میدان رزم به پیروزی دست یابند. علاوه بر آن، پس از توافق روسیه و ایالات متحده در خصوص نابودی سلاح‌های شیمیایی سوریه، تقریبا هرگونه چشم‌اندازی برای دخالت نظامی غرب در سوریه از بین رفته است.

عربستان این شکست را بیش از هرچیز از چشم تهران می‌بیند. حزب‌الله لبنان و “بشار الاسد”، هر دو متحدان منطقه‌ای ایران هستند و ریاض نمی‌تواند ایران را در شکستی که خورده است مقصر نشمارد. کافی است که این دو بعد از بحران سوریه را کنار هم قرار دهید و منطقی‌ترین نتیجه را استنتاج کنید: سرخوردگی ریاض و گروه‌های تروریستیی که به خون شیعیان تشنه‌اند و می‌خواهند به ایران ضربه بزنند و با ریاض نیز روابط نزدیکی دارند.

علاوه بر همه این موارد، ریاض اکنون خود را حلقه امنیتی رژیم اسرائیل بدل کرده و هر دو در یک جبهه امنیتی قرار دارند. ضربه‌زدن به حزب‌الله و جبهه مقاومت اسلامی در منطقه منفعت مشترک سعودی‌ها و صهیونیست‌هاست. از نظر این محور، ایران باید هزینه پیروزی خود در سوریه را به‌هرترتیب بپردازد و شاید حمله به اماکن دیپلماتیک ایران تنها بخشی از این هزینه باشد.

 

* اتحاد مرگ!

در مرزهای شرقی ایران کشوری وجود دارد که بنا بر یک نگاه سنتی و هراس‌آلود، بقای خود را منوط به‌وجود ستیزه‌جویان تکفیری می‌بیند.

پاکستان از روز تأسیس، بزرگ‌ترین خطر برای بقای خود را هند پنداشته است. هند و پاکستان بر سر مسأله کشمیر تاکنون سه بار جنگیده‌اند و این سه جنگ با شکست نسبی پاکستان همراه بوده است. نگرانی از قدرت نظامی هند، تقریباً مهم‌ترین عنصر در تعیین سیاست‌های امنیتی اسلام‌آباد است.

وجود پاکستان در تعارض با هند تعریف می‌شود و نبرد با هند بیش از آنکه برای پاکستان جنبه سیاسی داشته باشد، جنبه ایدئولوژیک دارد. بهترین سربازان برای نبرد احتمالی با هند، نیروهای قبایلی پابرهنه‌ای هستند که عموما تحت تأثیر مبلغان تکفیری کویته، سلفی‌مسلک هستند که گروهک‌های تروریستی جیش‌محمد و لشگر جهنگ‌وی، از جمله آنانند. 

قبایل پاکستانی مزبور عموماً در فقری شدید به‌سر می‌برند و در میان آنها تحجر و افراطی‌گری رواج دارد. نفوذ عربستان در مدارس به‌اصطلاح دینی «کویته» فرصت خوبی است تا این نیروها مورد استفاده اهداف منطقه‌ای ریاض قرار گیرند. طالبان پاکستان نماد عینی این گروه‌ها است که به رفتارهای غیرانسانی و پرخشونت شهره است.

تردیدی نیست که عملیات انتحاری اخیر در پیشاور کار طالبان پاکستان یا گروهی شبیه به آن بوده است. اعمال نفوذ بر این گروه‌ها برای سعودی‌ها کاری بسیار راحت است. اتحاد بین سلفی‌های سعودی و تکفیری‌های پاکستان را به‌واقع باید «اتحاد مرگ» خواند. اینان نه‌تنها برای امنیت اماکن دیپلماتیک ایران خطرناکند، بلکه مرزهای شرقی ایران را نیز تهدید می‌کنند.

«هادی محمدی»، کارشناس مسائل خاورمیانه معتقد است که وزیر دفاع رژیم سعودی در سفر اخیر خود به پاکستان به‌دنبال همسو‌سازی ارتش پاکستان از طریق کمک‌های مالی با دیدگاه‌های ضدایرانی خود بوده است.

به باور وی، «در خلال این سفر، وزیر دفاع رژیم آل‌سعود به پاکستان و از طریق ارائه رشوه به مقامات امنیتی و نظامی پاکستان برخی تلاش‌های گذشته برای فعال کردن اشرار تحت نام‌های گروه‌های افراطی و القاعده‌ای در جنوب شرق ایران و استان سیستان و بلوچستان قرار است به شکل فعال‌تری مورد استفاده قرار بگیرد و عربستان سعودی دامنه فعالیت تروریستی خود را از داخل ایران تا ساحل مدیترانه شامل همه هم‌پیمانان و به ویژه موسسات رسمی جمهوری اسلامی قرار داده که مسئولیت این اقدام مستقیما با مقامات عربستان سعودی است که باید پاسخگو باشند و به طور طبیعی منتظر پیامد و پاسخ لازم و مناسب در این زمینه باشند.»

اشاره به این نکته نیز ضروری است که ارتش پاکستان در مناطق قبیله‌ای این کشور به‌رغم درگیری با طالبان پاکستان، از محبوبیت به‌سزایی برخوردار است و توان بالایی در بسیج نیروها دارد.

به‌نظر می‌رسد که خطر نیروهای تکفیری پاکستان اگر بیش از تکفیری‌های فعال در لبنان، سوریه و عراق نباشد، کمتر از آنها نیست. این گروه‌ها به‌دلیل دسترسی به بلوچستان پاکستان به مرزهای ایران دسترسی دارند و به‌راحتی قابلیت عملیات علیه منافع جمهوری اسلامی ایران را پیدا می‌کنند. تحرکات اخیر گروهک موسوم به «جیش العدل» در استان سیستان و بلوچستان شاهدی بر این مدعاست.

 

* وزارت امور خارجه، از «تئوری کرکس و کبوتر» تا انفعال

برخی بر این باورند که سیاست‌مداران سعودی بر دو دسته‌اند، دسته‌ای که به‌دنبال خصومت‌زایی با ایران هستند یا همان کرکس‌ها و دسته‌ای که خصومت‌زدایی با ایران را مدنظر دارند که از آنها به‌عنوان کبوترها یاد می‌کنند. اینان معتقدند که “بندر بن سلطان”، “سعود الفیصل” و “ترکی الفیصل” در گروه‌ کرکس‌ها قرار می‌گیرند و فرزندان پادشاه عربستان در گروه کبوترها هستند.

دولت حسن روحانی در ایران نیز از ابتدا به‌دنبال تنش‌زدایی با عربستان بود. ابراز تمایل‌های مکرر “محمدجواد ظریف” وزیر امور خارجه دولت یازدهم برای سفر به عربستان که به‌نظر می‌رسد چندان با استقبال ریاض مواجه نشده، مؤید تمایل دولت روحانی برای بهبود روابط با اصلی‌ترین رقیب منطقه‌ای ایران است.

این احتمال وجود دارد که در وزارت امور خارجه هم برخی به‌دنبال شکار کبوتر در آسمان پرکرکس سعودی باشند اما نباید فراموش کرد که در ریاض، سیاست‌های مرتبط با ایران را کرکس‌ها تعیین می‌کنند. خوش‌بینی مفرط به «توافق پرابهام ژنو» ظاهراً در وزارت امور خارجه به خوش‌بینی به عده‌ای قلیل در ریاض نیز رسیده و واقعیات سه سال گذشته به دست فراموشی سپرده شده است.

بر فرض که ظریف اجازه ورود به ریاض را بیابد و برایش فرش قرمز هم پهن شود، کدام عقل سلیمی باور می‌کند که این همه تدارکات عربستان علیه ایران با سفر وزیر خارجه به عربستان سعودی باطل‌شدنی است؟

البته این احتمال نیز وجود دارد که خوش‌بینی به بهبود روابط با عربستان تا حدودی در دولت یازدهم کاسته شده باشد. در آستانه اجلاس داووس، روحانی و ظریف هر دو جملاتی را علیه سیاست‌های سعودی‌ها بر زبان آورند. به هر حال، شاید این روزها بهترین تدبیری که وزارت امور خارجه دولت تدبیر و امید می‌تواند بیندیشد، حفاظت بهتر و امن‌تر با استفاده از نیروهایی مناسب‌تر و کارآمدتر از اماکن دیپلماتیک کشور است، نه چشم دوختن به چراغ سبز مرکز ناوبری سیاست خارجی عربستان برای فرود هواپیمای ظریف در ریاض!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا