ظریف:باورکنيم آمريکا ابرقدرت نيست / پيدا و پنهان سياست خارجي ايران

به گزارش بصیر به نقل از فرهنگ نیوز ، محمدجواد ظريف، متولد تهران، درس‌خوانده دبستان علوي. پيش از پيروزي انقلاب براي ادامه تحصيلات به آمريکا رفت و آنجا به پيشنهاد دوستش حسين شيخ‌الاسلام قدم در راه ديپلماسي گذاشت. با پيروزي انقلاب وارد نمايندگي انقلاب در سازمان ملل شد و همکاري خود را با وزارت امور خارجه آغاز کرد. بيشتر دوران خدمتش را در نمايندگي ايران در نيويورک گذراند و پست‌هاي مختلفي از کارشناس تا سفير را تجربه کرد. ظريف پس از شش سال دوري از مسئوليت بيش از شش ماه است سکان دستگاه ديپلماسي و مذاکرات هسته‌اي را در دست گرفته.

مصاحبه با دکتر محمدجواد ظريف را از دو سه ماه قبل، پيگيري مي‎کرديم اما حجم فعاليت‎ها هم در مذاکرات هسته‎اي و هم در ساير امور محوله به وزارت خارجه به‎گونه‎اي بود که تنظيم وقت براي مصاحبه امکان‌پذير نمي‌شد. بالاخره در فاصله ۲ دور مذاکرات هسته‎اي وين و در اولين روز‎هاي اسفند ۱۳۹۲، دکتر ظريف در اتاق خود در ساختمان شماره يک وزارت خارجه، از ما استقبال کردند. دقت دکتر در بيان جملات به‎گونه‎اي بود که تقريبا هيچ کلام غيرمرتبط و حاشيه‎اي مطرح نشد.  بنا بر اين بود که مصاحبه چالشي‎مان با دکتر ظريف ۲ ويژگي داشته باشد؛ اول اينکه از حدود انصاف خارج نشويم و دوم اينکه با پرداختن به مسائل حاشيه‎اي از اصل مصاحبه دور نشويم. ظريف، هم به غربي‎ها هشدار داد و هم از برخي داخلي‎ها گلايه کرد. صد البته از حمايت‎‎هاي رهبر معظم انقلاب از تيم هسته‎اي ياد کرد و نخبگان را به توجه به اين حمايت‎ها دعوت کرد.

در ادامه مشروح گفتگوی هفته نامه پنجره با دکتر محمد جواد ظریف را خواهید خواند:

**  شما حضور جدي و پررنگي در رسانه‎ها، اعم از داخلي، خارجي و شبکه‎‎هاي اجتماعي داريد. با توجه به پيامد‎هاي بعضا منفي و حاشيه‎‎هايي که گاهي طي دوران مسئوليت شما شاهد بوده‎ايم، با چه انگيزه و هدفي اين حضور جدي را در برنامه خود قرار داده‌ايد؟

من معتقدم که مقام مسئول بايد پاسخگو باشد و حضور در رسانه را فقط از اين ديد ضروري مي‎دانم. تمام کساني که با من آشنايي دارند، مي‎دانند که در تمام مدتي که مسئوليت داشته‎ام، همواره حضور پررنگي در رسانه داشته‎ و هر زماني که مسئوليت نداشته‎ام نه حضور کم‎رنگ بلکه هيچ حضوري در رسانه نداشته‎ام. البته اين عدم حضور به‎دليل عدم درخواست از سوي رسانه‎ها نبوده بلکه درخواست‎‎هاي فراواني، از داخل و خارج کشور بوده ولي من نه‎تنها در رسانه حضور نداشته‎ام بلکه مواقعي که امکان صحبت عمومي برايم فراهم بود و احتمال انتشار آن در رسانه وجود داشت، در آن جلسه يا اصلا حضور نيافته‌ام يا تقريبا حضورم نزديک به صفر بوده است.

من معتقدم هرکسي که مسئوليتي دارد بايد در برابر مردم پاسخگو باشد. بايد در برابر مردم شفاف باشد. مردم حق دارند که بدانند و به‌همين دليل هم سعي کردم در حد ممکن در رسانه حضور داشته باشم. البته اين بدان معنا نيست که همه‌چيز را مي‎شود و بايد گفت. در بحث پرونده هسته‎اي اين سوال در افکار عمومي ايجاد شده که برخي از مسائل، ناگفته و پنهان مانده است. من معتقدم که در بحث هسته‎اي از هر زمان ديگري، اطلاعات بيشتر در اختيار مردم گذاشتم اما جايي هم که فکر مي‎کردم نبايد اطلاعات بدهم آنقدر شفاف بودم که گفتم اين بحث محرمانه است. علت اين مسئله هم اين است که شما در بحث هسته‎اي يا در هر مذاکره‎ بين‎المللي، اصولا اگر با يک نفر صحبت ‎کنيد، يعني با همه صحبت کرده‎ايد. يعني شما نمي‎توانيد در حين مذاکره گزارش ريز از مواضع‎تان به مردم بدهيد.

ضمن اينکه مردم حق دارند بدانند اما متاسفانه دنياي امروز ما به‎گونه‎اي است که وقتي شما حرفي را براي گروهي محدود بيان مي‎کنيد، اگر برخي نکات رعايت نشود، فورا در همه دنيا انعکاس پيدا مي‎کند. شما وقتي که مذاکره مي‎کنيد، اگر بخواهيد با مردم صادقانه صحبت کنيد، بايد حداقل‎‎ها و حداکثرهايتان، چيز‎هايي که مي‎گوييد و مي‎خواهيد را در گفت‎وگو با مردم مطرح کنيد و در اين صورت، بدون ترديد برخي از مسائل محرمانه منتشر خواهد شد. لذا چاره‎اي نداريد جز اينکه اگر مي‎خواهيد با مردم شفاف باشيد، بگوييد بعضي از موضوعات را نمي‎خواهم بگويم. نه به‎خاطر اينکه مردم محرم نيستند، بلکه به اين دليل که طرف ديگر محرم نيست.

**منظورتان اشاره به آن اتفاقي است که در جلسه کميسيون امنيت ملي افتاد؟

بله، در جلسه کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي، من به صراحت گفتم برخي از حرف‎‎هايي که مي‎خواهم بگويم سري و محرمانه است و رياست محترم کميسيون هم گفتند که بله، مي‎تواني بگويي و من مطرح کردم. متاسفانه فرداي آن روز ديديم که اين صحبت‎ها آن هم به‎صورت تحريف شده از روزنامه‎‎ها سر درآورد. لذا من اعتقاد دارم بايد با مردم شفاف بود و در عين‎ حال معتقد هستم و در اين حوزه هم با مردم شفاف بوده‎ام که برخي از موضوعاتي را که هنوز در مذاکره به نتيجه نرسيده است، نمي‎توانيد علني مطرح کنيد به اين دليل که طرف مقابل مذاکره از موضع‎تان خبردار مي‎شود.

** تا چه زماني بايد به اين شکل رفتار کرد؟

تا وقتي به نتيجه رسيد. به‌محض اينکه ما در ژنو به نتيجه رسيديم، من متن توافقنامه را چاپ کردم. من اين متن را عينا در اختيار خبرنگاران قرار دادم. اين در ‎حالي است که مي‎بينيم کشوري مانند آمريکا ـ‌که ادعا مي‎کند شفافيت داردـ متن توافق را چاپ نکرد، بلکه ‎چيزي به نام Fact Sheet را منتشر کرد. بعد از گذشت ۲ هفته، واشنگتن‌پست اعلام کرد مهم‎ترين مشخصه اين Fact Sheet چيز‎هايي است که در آن حذف شده. تعامل جدي با رسانه‎ها و افکار عمومي، روشي است که من به آن علاقه داشته‎ و دارم و اميدوارم تا زماني که مسئوليت دارم همين روش را ادامه بدهم.

 

** اما اين موضوعي است که طرف غربي رعايت نمي‎کند. نمونه اين‎ها هم زياد است. اين رفتار دو طرف قابل تأمل است.

 واقعيت اين است که آنچه آن‎ها علني مطرح کردند، مسائل مطرح در مذاکرات نبوده است بلکه فضاسازي‌اي بوده که آن‎ها مي‎خواستند انجام بدهند. ما هم به‌موقع با آن فضاسازي برخورد کرديم. البته اين روش به هيچ‌وجه مورد تاييد من نيست و من هيچ‎وقت اين کار را نخواهم کرد. من روزي که خواستم از مجلس راي اعتماد بگيرم، به نمايندگان محترم مجلس گفتم و قول دادم که من به شما دروغ نخواهم گفت. گاهي حرف‎‎هايي بوده که در مذاکره همه ما گفتيم و توافق کرديم و بعضي از حرف‎‎ها هست که يک طرف گفته و طرف ديگر نگفته است. اين قبيل حرف‎ها اگر به‎عنوان توافق مطرح شده، دروغ است و خواسته‎اند فضاسازي کنند. اگر بخواهيم يک مقدار ديپلماتيک‎تر صحبت کنيم، واقعيت مذاکره را مقداري ـ‌به‎اصطلاح رسانه‎اي‌ـ پيچ داده‎اند.

 

** آقاي دکتر! بار‎ها طرف ايراني اعلام کرده که موضوع موشکي و توان نظامي ما روي ميز نيست، اما به کرات طرف مقابل اين مباحث را مطرح مي‎کند. حد اين موضوعات کجاست؟

ما معتقديم که موضوعاتي از جمله بحث غني‎سازي يا مثلا بحث‎‎هاي موشکي، روي ميز نيست. البته من هيچ‎وقت نگفتم که طرف مقابل اين موضوعات را مطرح نکرده. ما هميشه گفته‎ايم که اصلا اجازه نخواهيم داد اين موضوعات مطرح بشوند اما اينکه طرف مقابل چه موضوعي را مطرح مي‎کند يا نمي‎کند، بحث ديگري است. شما بايد به اين هم توجه داشته باشيد که اگر من بگويم اين موضوع مطرح شده، به اين معناست که من خودم دارم به اين موضوع اعتبار مي‎دهم.

براساس توافق ژنو، برخي از موضوعات مثل توان نظامي ما اصلا روي ميز نيست و ما هم اين را در جلسه به صراحت گفتيم، البته طرف مقابل هم حرف‎‎هاي خودش را زده است، اما اينکه چه موضوعاتي مورد بحث قرار مي‎گيرد، آن موضوعات را داريم در موردش بحث مي‎کنيم و اختلاف ‎نظر‎هايي داريم. اما آنچه که ما گفتيم مطرح مي‎‎کنيم و آنچه که گفتيم با آن موافق نيستيم و از ديدگاه ما روي ميز نيست، کاملا مشخص است. اگر من بخواهم وارد جزئيات مذاکرات بشوم و سير تحولي مذاکرات را مطرح کنم، اولا به بعضي از موضوعات که جايگاهي ندارند، جايگاه مي‎دهد و به مصلحت مذاکرات ما نيست و ثانيا ورود به برخي از جزئيات ممکن است مانع از به نتيجه رسيدن مذاکرات شود. البته اين روش غربي‎ها را ما هم بلديم انجام بدهيم، اما من ترجيح مي‎دهم که لااقل با مردم خودمان آنچه که واقعيت دارد را مطرح کنم و تلاش نکنم براي راضي کردن بعضي‎‎ها و براي کم‎ کردن فشار‎ها، حرف‎‎هايي بزنم که واقعيت بيروني ندارد.

 

**موضوع حق غني‎سازي و به رسميت شناخته شدن آن، يکي از اصلي‎ترين موضوعات مورد مناقشه است. آنچه از حواشي مربوط به اين موضوع به‎نظر مي‎رسد، تا حدي جدي است که برخي مي‎گويند ۲ طرف ۲ متن مجزا امضا کرده‎اند.

حتما شاهد بوديد که در مورد غني‎سازي به چه شکلي صحبت کردند و بعد خود آقاي اوباما و خانم وندي شرمن در سرزمين‎‎هاي اشغالي در مورد غني‎سازي چه صحبتي کردند. يک روز گفتند که غني‎سازي نيست يا مثلا آمدند و خواستند که يک چارچوب حقوقي بدهند و گفتند که آمريکا حق غني‎سازي را براي هيچ کشوري به رسميت نمي‎شناسد.

ما هم هيچ‎وقت نگفتيم از آمريکا خواسته‌ايم که حق غني‎سازي را به‌رسميت بشناسد. من اتفاقا همان روز اول بعد از تصويب توافق در مصاحبه‌ام در ژنو توضيح دادم و گفتم که حق ما در NPT (ان‎پي‎تي) به‌رسميت شناخته شده و در دو اجلاس بازنگري اين معاهده مجددا به‎صورت ريز و جزئي مطرح شده است که انتخاب کشور‎ها در حوزه چرخه سوخت بايد مورد احترام قرار بگيرد. بنابراين در توافق ژنو يا برنامه مشترک اقدام ژنو، غني‎سازي هست و قرار بر اين است که در مرحله آخر غني‎سازي باشد و تحريم نباشد؛ يعني ما اين حق خودمان را اعمال خواهيم کرد و طرف مقابل موانعي که براي اعمال حق ماست، يعني تحريم‎‎ها را برمي‎دارد. اين واقعيتي است که در سند وجود دارد و امروز هم شما شاهد هستيد که بعد از گذشت سه ماه بالا و پايين رفتن خانم شرمن در سرزمين‎‎هاي اشغالي، آمده، مصاحبه کرده و گفته در نهايت براساس توافق ژنو، ايران غني‎‎سازي خواهد داشت. معلوم شد که از روز اول ما راست گفته‎ايم و ديگران تنها با الفاظ بازي کرده‎اند. من دوست دارم و مي‎پسندم که سه ماه فشار را تحمل بکنم، اما حرفي را بزنم که مستند باشد و منافع ملي را حفظ بکند و در آخر هم تاريخ قضاوت خواهد کرد و نتيجه خواهد گرفت.

 

** اما واژه‎‎هايي از قبيل برچيده شدن تاسيسات هسته‎اي ايران (Dismantle)، موضوع نگراني، موضوع دفاعي و… به کرات توسط مقامات آمريکايي عنوان شده است. هنوز معتقديد متني را که امضا کرديد، حافظ منافع ملي‎مان است؟

در مورد متن، جمع‎بندي من اين است که از دو طرف اصلي اين بازي که ما و آمريکا هستيم، اين ما بوديم که عين متن مورد توافق را منتشر کرديم. لذا خيال من از اين متن راحت‎تر است تا طرف آمريکايي. طرف آمريکايي بود که آمد و متن را به‎عنوان Fact sheet منتشر کرد. من عينا اين حرف‎‎هايي که الان  مي‎‎زنم را در مصاحبه‎‎هاي خارجي مطرح کرده‎ام. مثلا در مصاحبه با CNN گفتم که من کاخ سفيد را به چالش مي‎کشم اگر يک جا به من نشان بدهد که کلمه برچيده شدن وجود دارد. بنده تمام حرف‎هايم را پس مي‎گيرم. شما شاهد بوديد که ديگر بعد از آن، کسي از واژه برچيده شدن استفاده نکرد. لذا ما با اين متن آنقدر راحت بوديم که آن را منتشر کرديم اما ديگران نه.

خانم راسل تينن، رئيس کميسيون روابط خارجي مجلس نمايندگان آمريکا در نامه‎اي به آقاي اوباما، درخواست کرده که متن توافق را در اختيار ما قرار بدهيد. اين وضعيت، وضعيتي است که ما علي‎الارض داريم و واقعيت اين است. اما اينکه مي‎گويند برخي کلمات ممکن است در متن به دو گونه تفسير بشود، حتما به همين شکل است زيرا اين متن، سخنراني من نبوده بلکه توافقي بوده است که هفت کشور به‎علاوه يک سازمان بين‎المللي، يعني شش کشور و خانم اشتون به‎عنوان نماينده اتحاديه اروپا در يک طرف و جمهوري اسلامي ايران در طرف مقابل، در آن حضور داشته است. در اين تفاهمي که بايد هشت طرف را راضي بکند آيا شما مي‎توانيد تک‎تک کلمات را آن‎گونه بياوريد که دقيقا موضع شما باشد؟ آنکه مي‎شود سند تسليم طرف مقابل و من هيچ‎وقت نگفته‎ام که طرف مقابل تسليم شده است.

 

** اين بردـ  ‌برد که اخيرا زياد شنيده مي‎شود، به چه معناست؟ به‎ويژه ما در اين مذاکرات چه بردي داشته‌ايم؟

اول بياييم اين را تعريف بکنيم که بازي برد‎ـ‎‌برد يعني چه و ببينيم که در هشت سال گذشته چه اتفاقي افتاده است؟ در هشت سال گذشته طرفين مذاکره بازي بردـ‎‌باخت کرده‎اند و نتيجه‎اش اين شده که آن‎ها تحريم‎‎هايي را بر جمهوري اسلامي اعمال کرده‎اند. اين تحريم‎‎ها باعث نشد که برنامه هسته‎اي ما به هم بخورد يا متوقف شود، اما باعث شد در دوراني که بيشترين درآمد را داشتيم، نرخ رشد اقتصادي ما از رشد چهار درصدي به رشد منهاي پنج درصد برسد.

البته مقدار قابل توجهي از آن به‎دليل مديريت غلط بود. مديريت غلط به اين دليل که نيامدند پيش‎بيني سياست‎هاي خودشان را بکنند و بدانند که اين سياست‎‎ها به تحريم مي‎انجامد و اگر مي‎خواهيم با اين تحريم‎‎ها مقابله کنيم، نبايد اقتصاد را به واردات وابسته کنيم، بلکه بايد اقتصاد را به منابع داخلي وابسته کنيم که مقام معظم رهبري، بار‎ها در گذشته و هم در دولت کنوني به آن تاکيد داشته‎اند. اين يک طرف قضيه که علي‎القاعده به آن برد اطلاق نمي‎شود.

طرف مقابل چه به دست آورده است؟ طرف مقابل از ۲۰۰ سانتريفيوژ که ايران در زمان شروع تحريم‎‎ها داشته است، به ۱۹۰۰۰ سانتريفيوژ ـ‌که دارد مي‎چرخدـ رسيده است. يعني اگر بياييم سرجمع حساب کنيم، دستاورد طرف مقابل از تحريم‎ها، ۱۸۸۰۰ سانتريفيوژ بوده است پس آن‎ها هم باخته‎اند و چيزي به دست نياورده‎اند. نتيجه اين بازي در شرايط امروز بين‎المللي باخت‌ـ‌باخت مي‎شود، البته ممکن است وزن ميزان باخت طرفين فرق کند اما بازي، بازي باخت‌ـ‌باخت است.  ما به غرب مي‎گوييم که شما ادعا مي‎کنيد ايران نبايد دسترسي به سلاح هسته‎اي داشته باشد و اين هدف شماست که ادعا و مطرح مي‎کنيد. هدف ما هم اين است که يک برنامه هسته‎اي پيشرفته داشته باشيم. اگر شما برنامه‌ريزي و طراحي کنيد که هم آن طرف به هدفش برسد و هم شما به هدفتان برسيد، در اين بازي طرفين برده‎اند. حالا من مي‎خواهم استدلال کنم که تنها بازي موجود، همين نوع از بازي است. چرا تنها بازي؟ يا بايد برويم سراغ بازي باخت‌ـ‌باخت ‌ـ‌يعني به‎سراغ تقابل برويم‌ـ يا بايد به‎سراغ اين بازي برويم.

غربي‎‎ها بايد به اين نتيجه برسند که ما يک صنعت بومي هسته‎اي داريم و در زماني که اين صنعت بومي ما به‎صورت شفاف با نظارت بين‎المللي اجرا شود، مي‎توان اطمينان حاصل کرد که صلح‎آميز است. اگر هم غرب بخواهد فشار بگذارد و به فرض محال مانع از ايجاد صنعت هسته‎اي در ايران شود، هنوز اين دانش در کشور موجود است و در صورت فشار، امکان دارد به زير زمين برود. يعني به فرض در بهترين حالت مورد نظر غرب، اگر ايران بپذيرد که صنعت هسته‎اي را کنار بگذارد، قطعا دانش دانشمندان، تکنولوژي، کارخانه‎‎ها و مواد اين صنعت در کشور موجود است.

طرف ديگر قضيه براي ما اين است که اگر ما اين صنعت را ادامه بدهيم و دنيا تصور کند که ما به‎دنبال سلاح هسته‎اي هستيم، ما بردي به دست نياورده‎ايم زيرا هم از نظر استراتژيک و هم از نظر فقهي، نظري و اعتقادي که فتواي مقام معظم رهبري است، منافع ايران در اين است که دنيا باور کند برنامه هسته‎اي ما صلح‎آميز است زيرا سلاح هسته‎اي نه در محيط پيراموني و نه در سطح وسيع‎تر براي ما امنيت ايجاد نمي‎کند و حتي اين تصور که ايران به‎دنبال سلاح هسته‎اي است نيز، براي ما ناامني ايجاد مي‎کند. لذا بازي برد‌ـ‌برد چيست؟ اين است که ما اهداف را جوري تعريف کنيم که طرفين بتوانند وقتي به اين اهدافشان مي‎رسند، به ضرر ديگري عمل نکرده باشند. يعني براي ما هيچ ضرري ندارد که دنيا بفهمد برنامه‎ ما صلح‎آميز است و در واقع ما در آن نفع داريم و براي دنيا هم ضرري ندارد که ما برنامه صلح‎آميز هسته‎اي‌مان را داشته باشيم. در واقع نفع آن‎ها در اين است که ما اين برنامه را روي زمين و آشکار داشته باشيم به‎جاي اينکه به زير زمين برود. اين تعريف برنامه بردـ‌برد و برنامه‎اي است که ما مي‎توانيم با آن به نتيجه برسيم.

 

** با توجه به فتواي رهبر انقلاب و ديگر دلايل مطرح، نظير اقدامات گذشته ما و تعليق و اعتمادسازي‎‎هاي مکرر، غرب بر چيزي تمرکز کرده که در اصل مي‎داند ما به‎دنبال آن نيستيم؟و به دنبال استفاده صلح‌آميز هستيم؟

در غرب دو گروه وجود دارند، يک گروه هستند که از مسئله هسته‎اي به‎عنوان بهانه استفاده مي‎کنند و مي‎خواهند بهانه‎اي براي فشار به ايران داشته باشند و گروه ديگري هم هستند که تحت تاثير فضاسازي‌اي که شده است و تحت تاثير اينکه متوجه اهداف ما نيستند، مي‎گويند ايراني که اين همه نفت دارد چرا به‎خاطر توليد يک مقدار کمي انرژي هسته‎اي حاضر شده منابع انرژي خود را به خطر بيندازد؟ اين يک تصور است و زماني که شما وارد گفتمان منطقي با طرف مقابل نشوي و فقط گفتمان بازي برد‌ـ‌ باخت باشد که فقط به بازي باخت‌ ـ ‌باخت مي‎انجامد، اين تصور در اذهان تقويت مي‎شود که ايران براي چه‎چيزي دارد مقاومت مي‎کند؟ امروز براي اين‎ها مشخص شده که مقاومت ما بر مبناي عزت نظام است يعني ما براي اين مقاومت کرديم و براي اين هزينه پرداختيم؛ نه براي يک تعداد سانتريفيوژ.

البته تعداد سانتريفيوژ خيلي هم مهم است. اما مهم‎تر اين است که کسي نمي‎تواند به ما بگويد چه‎کار مي‎‎‎توانيم بکنيم و چه‎کار نمي‎توانيم بکنيم. ما مردمي هستيم که خودمان براي خودمان تصميم مي‎گيريم. اگر اين موضوع جا بيفتد لااقل آن‎هايي که در ذهنشان تصور باطلي بود حل مي‎شود.

 

**    گروهي در غرب و به‎ويژه آمريکا هستند که به‎دنبال بهانه‎گيري‌اند و مدام حرف‌هايي را مي‎زنند، لابي صهيونيست‎ها هم به همين‎ شکل. برخورد شما با اين گروه‎ها تاکنون چگونه بوده است؟

گروهي در غرب هستند که به‎دنبال بهانه بودند و در قبال اين‎ها وظيفه ما اين است که بهانه را از آن‌ها بگيريم. اينکه يک گروهي با ما بد بودند و از ما خوششان نمي‎آمده چيز تازه‎اي نيست اما اينکه اين گروهي که از ما خوششان نمي‎آمده، توانسته‎اند در يک مقطعي يک اجماع بين‎المللي عليه ايران ايجاد کنند و الان  اين اجماع در حال فروريختن است، بسيار حائز اهميت است. در آستانه برگزاري اجلاس اخير آي‎پک در آمريکا، نتايج نظرسنجي يک موسسه نشان داد که ميزان دشمن‎انگاري مردم آمريکا نسبت به ايران، در مدت شش ماه از ۳۲ درصد به ۱۶ درصد رسيده است. اين بدان معناست که ما بهانه را از دست بدخواهان گرفته‎ايم لذا اينکه شما مي‎فرماييد آيا آن‎ها به اين راضي مي‎شوند حرف من اين است که اگر شما درست بازي کنيد چاره‎اي ندارند؛ يعني شما آن‎ها را ناگزير از اين مي‎کنيد که يا انزواي خودشان را بپذيرند مثل رژيم غاصب صهيونيستي يا مشغول تعاملي با ايران بشوند که در آخر براي آن‎ها هم يک دستاوردي داشته باشد و بدين‌گونه نباشد که در صحنه بين‎المللي منزوي بشوند.

 

**اين بهانه‎گيري‎ها که پاياني ندارد، در اين صورت رفتار ما با اين گروه به چه شکلي خواهد بود؟

حالا ممکن است که ما به نتيجه نرسيم يعني اينکه ما با چشم باز به داخل رفته‎ايم  که گروهي مي‎خواهند بهانه‎جويي کنند اما به خودشان هم گفته‎ايم که اين ‎بار اگر بخواهند بهانه‎جويي کنند، ما بازي را برايشان بسيار دشوار مي‎کنيم يعني با بهانه نمي‎توانند اجماع جهاني عليه ما ايجاد کنند و اگر خواستند بهانه‎جويي کنند، براي دنيا مشخص مي‎شود که اين‎ها هستند که مانع رسيدن به يک راه‎حل مي‎شوند و آن‌وقت نحوه بازي شما به‎صورتي ديگر خواهد بود.  ما در دهه ۹۰ ميلادي، مقاطعي را داشتيم که دولت آمريکا با تمام توانش به ميدان آمد که ايران را تحريم کند و حتي تحريم‎‎هاي فرامرزي عليه ايران تصويب کرد. شما قانون داماتو را به ياد داريد که در زمان بيل کلينتون تصويب شد. کلينتون هم در دنيا مثل بوش، رئيس‎جمهور نامحبوبي نبود که تمام دنيا بگويند اين جنگ‌طلب است. اما همان زمان، وقتي کنگره آمريکا قانون داماتو را تصويب کرد، اروپايي‎‎ها در مقابل آمريکا ايستادند و گفتند ما حرف تو را گوش نمي‎کنيم. ما مي‎توانيم اين شرايط را مجددا ايجاد کنيم که دولت آمريکا در برابر دو انتخاب باشد، يک انتخاب اينکه راه حل معقولي را بپذيرد و انتخاب ديگر اينکه در دنيا منزوي بشود مثل آنکه در دهه ۹۰ براي او روي داد. پيشنهاد ما و عاقلانه و منطقي قضيه هم اين است که اگر شما مي‎خواهيد ايران سلاح نداشته باشد، ما هم همين را مي‎خواهيم و همين را به شما نشان مي‎دهيم.

** بار‎ها اعلام شده است که آنچه به‎عنوان دستاورد ما در ژنو مطرح مي‎شود، در آلماتي به رياست دکتر جليلي هم به دست آمده بود، اگر منطبق با مصالح بود چرا آن زمان به اين جمع‌بندي و توافق نرسيديم؟

اين سوال را بايد از خودشان بپرسيد اما نظر من اين است که ما خط قرمز‎هاي نظام را رعايت کرديم. ما از چارچوب‎‎هاي تعيين‌شده براي خودمان خارج نشديم و دستاوردهايمان نيز همين است و بنده اعتقاد دارم که اگر دو سال قبل هم با همين روش مذاکره شده بود، دستاورد‎هاي بيشتري هم داشتيم زيرا در آن زمان، اين ميزان از تحريم عليه ايران نبود؛ تحريم‎‎هاي بانکي، نفتي و تحريم‎‎هاي ديگر نبود و وضعيت هسته‎اي ما هم با امروز خيلي تفاوتي نمي‎کرد. يعني از نظر هسته‎اي، تفاوت ما با آن روز در تعداد سانتريفيوژ‎ها بود اما ميزان تحريم‎‎ها خيلي تفاوت داشت. لذا من نبايد به اين سوال پاسخ بدهم. سخن من اين است که بنده در چارچوب‎‎هاي تعريف‌شده نظام مذاکره کردم و آنچه که در شرايط امروز به‌دست‌ آوردم اين است. اگر دوستان مي‎توانستند در شرايط بهتري مذاکره کنند و از خطوط قرمز نظام عبور نکنند و دستاورد‎هاي بهتري داشته باشند، حتما خودشان بايد پاسخگو باشند که چرا اين کار را انجام نداده‎اند؟

   **مقام معظم رهبري در سخنراني اخير خود فرمودند که مشکل غرب با انقلاب اسلامي است و موضوع هسته‎اي هم يک بهانه است. ديدگاهي در بين برخي از مردم وجود دارد مبني بر اينکه تيم هسته‎اي به‎دنبال حل همه مشکلات ما با غرب است. اين ديدگاه تا چه اندازه با واقعيت انطباق دارد؟

ما صريحا اعلام کرده‎ايم که فقط به‎دنبال حل موضوع هسته‎اي هستيم و موضوع ديگري را با آمريکا بحث نمي‎‎‎کنيم. خبرش را هم خود آمريکايي‎‎ها دادند که وقتي آقاي کري مي‎خواست با من در مورد سوريه صحبت کند، من گفتم که وارد اين حوزه نمي‎شوم. نه اينکه من راجع به بحث سوريه اختيار مذاکره نداشتم، اتفاقا من با تمام گفت‎وگوکننده‎‎هاي ديگري که با ما صحبت مي‎کردند، در مورد سوريه صحبت مي‎کردم اما سياست ما اين است و من به اين سياست افتخار مي‎کنم که ما تعيين مي‎کنيم راجع به چه‎چيزي صحبت کنيم و اين استقلال جمهوري اسلامي است.

چارچوب سياست نظام را رهبري تعيين مي‎کنند و ما هم گزارش اجراي اين سياست را مي‎دهيم و هرجا که ايشان مصلحت بدانند، مداخله مي‎فرمايند و هرجا هم که به صلاح ندانند سکوت مي‎کنند. در برخي موارد نظر مي‎دهند و در برخي ديگر نظر نمي‎دهند. اما اينکه من بخواهم علاوه بر هسته‎اي، در مورد سوريه هم با آمريکا صحبت کنم، حتما بايد ايشان نظر بدهند. لذا اصلا براي من تصور اين وجود ندارد که ما از اين مذاکرات به يک موضوع ديگر برسيم؛ بلکه اين مذاکرات تنها به هسته‎اي منحصر است و صراحتا گفتيم به هيچ موضوع ديگري اجازه ورود به مذاکره نخواهيم داد. اين بحث هم براي طرف مقابل کاملا جا افتاده است. بنابراين بحث ما فقط بحث هسته‎اي است و هيچ موضوع و بحث ديگري نيست و هيچ موضوع ديگري نداريم.

 

** شما همواره تاکيد بر قدرت معنوي ايران داريد، البته قبول کنيد که تفاسير گوناگوني از سخنان شما در دانشگاه تهران شد و شايد دليل اصلي اين سوء‎‎ برداشت‎ها نحوه بيان و پرداخت آن سخنان بود.

به‎نظر من بزرگ‎ترين عامل قدرت ايران، قدرت معنايي آن است و اين‎ قدرت معنوي دستاورد انقلاب است. يکي از بزرگ‎ترين دستاورد‎هاي انقلاب اسلامي، استقلال و خودباوري ماست. اين استقلال ماست که کسي براي ما تعيين تکليف نمي‎کند، اما من فکر مي‎کنم از آن مهم‌تر، خودباوري است که امام (ره) به ما داده‌اند. براساس اين خودباوري است که ما مي‎توانيم در مقابل آمريکا بنشينيم و با آمريکا مذاکره کنيم و احساس نکنيم آمريکا قدر قدرت است. آقاي اوباما به صراحت گفته که اگر دست من بود، نمي‎گذاشتم يک پيچ و مهره از برنامه هسته‎اي ايران باقي بماند، اما دست من نيست. من از دوستان اصولگراي خودم مي‎پرسم که وقتي آمريکا اذعان مي‎کند ابرقدرت نيست، چرا ما باور نمي‎کنيم؟ چرا ما خيال مي‎کنيم که هر اتفاقي که مي‎افتد، حتما آمريکا در آن نقش داشته است؟ نه! مگر آمريکا در ويتنام شکست نخورد؟ مگر آمريکا مجبور به خروج از عراق بدون هيچ دستاوردي نشد؟ مگر آمريکا مجبور نيست که از افغانستان بيرون بيايد در شرايطي که خيلي خواسته‎هايش محقق نشده؟ بنابراين‎ بار‎ها و بار‎ها ثابت شده که آمريکا قدر قدرت نيست و نيازي به اثبات ندارد.

ما به‎عنوان مسلمان معتقديم که فقط يک قدر قدرت در خلقت وجود دارد که آن هم خود ذات باريت‌عالي است و هيچ‌کس ديگري قدر قدرت نيست. لذا واقعيت امر اين است که بپذيريم خودباوري ما خيلي مهم است. ما تصميم گرفتيم در مورد يک موضوعي صحبت کنيم و اين موضوع را حل کنيم و اين بدان معنا نيست که قرار است روابط‌مان دوستانه بشود و اتفاقا در برخي موارد وقتي بعضي حساسيت‎‎ها را نسبت به اظهاراتي که توسط مقام آمريکايي مي‎شود در داخل مي‎بينم، اين تصور براي من ايجاد مي‎شود که دوستان واقعا خيال کرده‎اند که ما با آمريکا رفيق شده‎ايم، آمريکا نبايد اين حرف‎‎ها را بزند. ما فقط مي‎خواهيم با آمريکا و گروه ۱+۵ موضوع هسته‎اي را حل کنيم و روابط ما هم فقط در همين حد است اما از نظر نگرش کلي، ما اعتقاد به تعامل سازنده داريم. هر فردي تنها با خودش که تعامل نمي‎کند بلکه ما موجوديت مستقلي هستيم، نه تنها از لحاظ حقوقي بلکه از لحاظ فکري و از نظر ديدگاه. من در مجلس هم گفتم به اين حرف‎‎هايي که مي‎زنم باور دارم و شعار نمي‎دهم اعتقاد من اين است که قدرت ما ناشي از حرف مستقلي است که براي زدن داشته باشيم.

 

** اگر موضوع هسته‎اي روزي حل شود، مرحله بعدي روابط ايران و غرب را چگونه مي‎بينيد؟

 ما همواره در ديدگاه‎‎ها و در روش‎‎ها با جهان غرب اختلاف ‎نظر خواهيم داشت و در بهترين شرايط، حتي اگر  روزي موضوعات مهم روابط‌مان حل بشوند، هنوز ما دو ديدگاه مختلف داريم. ما کشوري هستيم که ادعا مي‎کنيم حرف براي گفتن داريم و اين جراتي است که انقلاب به ما داده تا حرف خودمان را بزنيم؛ اين جرات، قدرت ماست. در يکي از مصاحبه‎‎هاي خارجي، خبرنگاري از من سوال کرد در بهترين شرايط فکر مي‎کني که روابط ايران و آمريکا به چه صورتي باشد؟ ‎ـ‎ در بهترين شرايط که فکر نمي‎کنم در دوران حيات خودم شاهد آن باشم ‌‎ـ‎ در جواب گفتم روابطي مي‎شود مثل آمريکا و شوروي، روابطي که ممکن است دو طرف با هم صحبت کنند اما اختلافات مبنايي دارند.

 

** آقاي دکتر محمدجواد ظريف، به‌عنوان استاد دانشگاه و يک ديپلمات. در شش ماهي که مسئوليت وزارت خارجه را به عهده گرفتيد، ديدگاه‎‎هايتان نسبت به زمان تدريس در دانشگاه تغيير و تحولي پيدا کرده است؟ شما در اين شش ماه به‎تعبيري چقدر در مسير «شدن» حرکت کرديد؟ عده‎اي معتقد بودند که آقاي ظريف در شروع کار خيلي خارجي و دانشگاهي بود و به مرور تغيير کرد. حتي برخي بحث ظواهر و حتي سبک خنده‎‎هاي حضرتعالي را هم فکت اين موضوع در نظر مي‎گيرند.

البته همه ما در حال دگرگوني و شدن هستيم و اساسا دنيا در حال شدن است. حضرت مولا اميرالمومنين (عليه‎السلام) مي‎فرمايند: «واي به حال کسي که امروز و ديروزش مثل هم باشد». من الان  حداقل هفته‎اي يکبار مسافرت خارج از کشور دارم ولي در شش سال گذشته شايد مجموعا شش بار هم خارج نرفته‎ام. در دور اولي که مي‎‎خواستم از نيويورک به ترکيه بروم، آنقدر بين سفر اول و دوم من فاصله افتاده بود که وقتي به فرودگاه رفتم تا با پاسپورتم از کشور خارج بشوم، گفتند دو سال است که از کشور خارج نشده‎اي و بايد خروجي بگيري. يعني در اين وضعيت بود که من دو سال از ايران خارج نشده بودم. در آن مدت نه اينکه به‎طور کل از ايران خارج نشده‌ام، بلکه چند سفر خارجي داشتم اما شايد سالي يکبار اتفاق مي‎افتاد و آن زمان من خيلي بيشتر داخل بودم.

اما اينکه ديدگاه‎‎هاي من عوض شده است يا نه، اگر نگاهي به ديدگاه‎‎هايي که من در گفت‎وگوهايم با آقاي راجي داشتم و به‎عنوان کتاب «آقاي سفير» چاپ شده بيندازيد، متوجه مي‎شويد که مبناي فکري من همين بوده است و واقعا من احساس مي‎کنم که نبايد به خودم دروغ بگويم و نبايد به مردم نيز دروغ بگويم. گفتمانم را به اين دليل که يک گروهي از آن خوششان بيايد عوض نکرده‎ام و همان حرف‎‎هايي که سر کلاس مي‎زدم امروز هم بيان مي‎کنم با اين تفاوت که در آن زمان براي يک گروه کوچک ۲۰ نفري مي‎زدم اما الان  براي جمعيت ۷۰ ميليوني و شايد هم بيشتر، بيان مي‎کنم.

 

**  در طول اين شش ماه ميزان اعتمادتان به غرب افزايش پيدا کرده يا کاهش يافته است؟

من فکر مي‎کنم رفتاري که آمريکا طي سه ماه گذشته انجام داده است، اعتماد همه مردم ايران را نسبت به خودش کم کرده است و اين مطلب را من هم در جلسه مذاکره و هم در مصاحبه‎‎هاي خارجي به صراحت گفته‎ام. احساس مي‎کنم که نه تنها من، بلکه بقيه مردم هم ميزان اعتمادشان کاهش يافته است.  البته من مي‎توانم تفسير کنم که چرا اين اتفاق افتاده و مي‎بينم که چه اتفاقي دارد مي‎افتد. در آمريکا در همين اسفندماه، ۱۴ هزار لابيست صهيونيست به‎سمت واشنگتن سرازير شدند. گفتن اين ارقام راحت است اما با وجود سرازير شدن ۱۴ هزار تا لابيست به‎سمت واشنگتن، تقريبا هيچ دستگاه دولتي در آمريکا از کنگره و دولت باقي نمي‎ماند که چند تا از اين‎ها در آن حضور نداشته باشند. اين رقم بزرگي است و اين‎ها هم متاسفانه به اين مجموعه‎‎ها عکس‎العمل و واکنش بسيار بدي نشان مي‎دهند از جهت واکنش انفعالي.

واقعيت اين است که به هر دليلي، گفتماني از واشنگتن بيرون آمده که کمک نکرده تا مردم ما اعتماد پيدا کنند يا از آن بي‎اعتمادي‌شان کم شود. البته بنده مثل آن‎هايي که خيلي زودرنج هستند، آنقدر زودرنج نيستم زيرا مي‎دانم که اتفاقي بين ما و آمريکا نيفتاده است. من مي‎دانم که با آمريکا رفيق نشده‎ايم لذا من از آمريکا توقع ندارم که به‎‎طور ناگهاني گفتمان خود را عوض کند اما توقع دارم اگر توافقي کرد، آنقدر جرات و جسارت داشته باشد که همان توافق را اعلام کند و چيز ديگري را اعلام نکند و لذا همه اين‎ها زمينه‎ساز بي‎اعتمادي شده است.

 

** در جريان برگزاري نشست ژنو ۲ براي حل بحران سوريه، دعوت جمهوري اسلامي نهايتا پس گرفته شد. به‎نظر شما اين عدم دعوت تا چه اندازه به موضع ما در قبال سوريه برمي‌گردد؟

موضع ما در مورد سوريه يک موضع کاملا پوياست و اتفاقا موضع آن‎هايي که براي آينده سوريه پيش‌شرط مي‎‎گذارند متصلب است. چيزي که باعث شده سه سال در سوريه خونريزي ادامه داشته باشد، اين است که گروهي براساس تصورات وهم‎آلود، آمدند و گفتند که دو ماه ديگر بشار اسد سقوط مي‎کند و براساس اين فکر هم مواضعي گرفتند و اتفاقا خودشان را در اين مواضع متصلب کردند. همين موضع سبب شد که مردم سوريه با بيش از ۱۰۰ هزار قرباني، هزينه اين اشتباه را بپردازند. البته اين موضوع، قرباني ديگري هم دارد که کل دنياست و اين افراط‌‎گرايي که امروز در سوريه در حال نمو است، در آينده، کل جهان را تهديد مي‎کند.  غربي‎ها رفتاري را دنبال کردند که باعث شد اول خودشان از ايران دعوت به عمل آورند و بعد با يک معضلي مواجه شدند زيرا مي‎خواستند گروهي را به هر شکلي که شده بياورند بر سر ميز مذاکره که البته حضور آن گروه خيلي فايده‎اي هم براي مذاکره نداشت زيرا حتي اگر آن‎ها بر سر چيزي توافق مي‎کردند، توان اجراي آن را نداشتند لذا بدين‌گونه اتفاق افتاد. به همين دليل هم ضمن آنکه دعوت ايران را براي مذاکرات ژنو ۲ پس گرفتند، هيچ اتفاقي از اين سو نيفتاد و واقعيت اين بود که آقاي دبير کل با من تماس گرفت و من موضع محکمي گرفتم و گفتم به هيچ‌وجه اجازه نمي‎دهم شما براي ايران پيش‌شرط تعيين کنيد، شما مي‎خواهيد ما را دعوت کنيد و من هيچ درخواستي براي حضور ندارم، ديديم که ايشان تصميم گرفت دعوت کند و بعد آمريکايي‎‎ها به‎دليل فشار برخي در منطقه، فشار آوردند و دعوتش را پس گرفت.

**  با اين تفاسير، آيا اين پس گرفتن دعوت، تضعيف جايگاه ايران نيست؟

خير، اين‎گونه نيست. همان زمان که اين کار را کردند، باز هم از ايران مي‎خواستند که نقش‎آفريني کند زيرا مي‎‎دانستند که بدون نقش‎آفريني ايران، حل مسئله سوريه ممکن نيست. اکثر افرادي که در ژنو و بعد از آن حضور پيدا کردند، گفتند که ايران بايد حضور داشته باشد. اين آقاي کري بود که گفته بود ايران نبايد حضور داشته باشد و اين نکته جالبي است که خود ايشان در جلسه دوجانبه، خواهان مطرح موضوع سوريه با من بود. زماني که من نبايد در اجلاس جهاني حضور داشته باشم، پس چرا دو‎جانبه مي‎خواهي با من صحبت کني؟ اين نشان‎دهنده سياست پوياي ماست و کسان ديگري هستند که گرفتار يک اوهامي در سوريه شده‎اند و نمي‎توانند تصميم بگيرند.

**  اين بحث زياد شنيده مي‎شود که در سياست خارجي، دولت خيلي تعيين‎کننده نيست. شما در اين مسير خود را مسئول دستگاه سياست خارجي نظام مي‎دانيد يا دولت؟

ما يک سياست خارجي در کشور داريم و اين بحث هم صرفا اعتقادي نيست بلکه بحث نظري سياست خارجي است. من سر کلاس‎هايم نيز هميشه گفته‎ام که بنده در حوزه سياست خارجي ۲ نقش دارم؛ يا به‎عنوان کنشگر يا به‎عنوان تحليل‎گر.

به‎عنوان کنشگر، من امروز وزير خارجه هستم. يک زماني هم در ابتداي کار به‎عنوان کارشناس کار مي‎کردم. البته به اينکه کار خودم را از کارشناسي شروع کرده‌ام، افتخار مي‎کنم و به دوستان هم همين توصيه را دارم. در جايگاه يک کنشگر، بايد يک سياست از کل نظام جمهوري اسلامي به‎عنوان سياست خارجي به دنيا منعکس بشود.

قانون، حوزه‎‎ها را مشخص کرده و کاملا معلوم است و ما همه زير علم رهبري، سياست خارجي را به پيش مي‎بريم. رهبري نظام، کليات را تعيين مي‎کنند و رئيس‎جمهور نيز مسئول اجراي سياست و تعيين مصاديق سياست خارجي است و بنده هم به‎عنوان کارگزار کل نظام، زير نظر رئيس‎جمهور، آنچه که رهبري و رئيس‎جمهور تعيين مي‎کنند را پياده مي‎کنم. در عين‎ حال تنها يک صدا از اين مجموعه خارج مي‎شود و ما سياست خارجي دوصدايي نداريم. ما يک سياست خارجي داريم که با يک صدا و با يک جهت‎گيري کار را پيگيري مي‎کنيم. ضمن اينکه نظرات مختلفي داريم و اين نظرات در کشور، هم به‎صورت علني و هم به‌صورت خصوصي مطرح مي‎شود. اما آنجايي که ديدگاه‎ها به‎صورت علني مطرح مي‎شود، از مجموعه نخبگان خواسته‎ام که دو چيز را رعايت کنند؛ انصاف و منافع ملي. نظرات بايد در اين قالب مطرح بشود و ان‎شاءالله اين تبادل نظرات باعث مي‎شود که سياست بهتري هم انتخاب بشود.

از سوي ديگر، نقش ديگري هم به‎عنوان تحليل‎گر دارم که موظف هستم تحليلم را ارائه بدهم. در نقش تحليل‎گر همواره تحليلم را از آنچه که ديدم ارائه کردم و اتفاقا مقام معظم رهبري هم بيشترين تشويق را در همين حوزه داشته‎اند که تو چه به‎عنوان کارشناس، چه به‎عنوان سفير و چه امروز به‎عنوان وزير، موظف هستي زماني که پيش من مي‎آيي، تحليل خودت را ارائه بدهي و من از اين نقش استقبال مي‎کنم.

 

** شما در مقطع زماني پذيرش قطعنامه ۵۹۸ نيز در تيم مذاکره‎کننده ايران حضور داشتيد. اگر بخواهيم آن دوران را با شرايط کنوني در جريان پرونده هسته‎اي مقايسه کنيم، چه شباهت‎ها و تفاوت‎‎هايي وجود دارد؟

البته هرکدام از اين دوره‎ها، مشخصات خودش را دارد. در زمان قطعنامه ۵۹۸، مجموعه کشور با يک صدا صحبت مي‎کردند البته من گفتم از چند صدايي و تفاوت ديدگاه‎‎ها ناراحت نمي‎شوم اما فکر مي‎کنم که لازم است اين ديدگاه‎‎ها قالبي داشته باشد و مقام معظم رهبري اين قالب را تعيين کرده‎اند.

ايشان در مقطعي با بزرگواري فراواني که داشتند، فرمودند: «اين‎ها بچه‎‎هاي انقلاب هستند». من توقع داشتم دوستان به اين فرمايش رهبري عنايت داشته باشند. من همواره از ديدگاه پدرانه‎اي که ايشان نسبت به بنده و همکارانم داشته‎اند، بهره‎مند بوده‎ام اما بالاخره وقتي که رهبري نظام، موضوعي را مطرح کردند، توقع اين است که نخبگان توجه داشته باشند. فرمايش ديگري نيز اخيرا ايراد فرمودند که وزارت خارجه مذاکرات را دنبال مي‎کند و ما آدم‎‎هاي عهدشکني نيستيم. اين‎ها چارچوب است و ايشان ديدگاه فقهي، سياسي و استراتژيک دارند. راجع به سلاح هسته‎اي و سياست نظام هم همين است. ما توقع نداريم خارج از اين چارچوب حرف‎‎هايي زده شود (که متاسفانه زده شده است). وضعيت امروز ما در اين حوزه از اين جهت با ۵۹۸ تفاوت دارد.  زمان ۵۹۸، هيچ‌يک از اين بحث‎‎ها نبود يعني آقاي دکتر ولايتي که ما به‎عنوان وردست در خدمت ايشان مذاکره مي‎کرديم، با يک موضع واحد در آنجا حضور داشتند که اين کار را خيلي تسهيل مي‎کرد. دشواري‎‎هايي در آن زمان وجود داشت از جمله اينکه خاک ما تحت اشغال خارجي بود و بحث تماميت ارضي کشورمان مطرح بود که به‌حمدالله الان  اين مشکلات را نداريم. از سوي ديگر، دشواري‌اي که الان  داريم و آن زمان نداشتيم، بحث تحريم‎‎هاي بين‎المللي است. البته در آن مقطع هم آمريکايي‎‎ها تلاش کردند تا ايران را تحريم کنند اما به‌حمدالله، با درايت مقامات عالي نظام که ما هم در حد کارگزار جزء، نقشي در آن داشتيم مانع از اين شديم که قبل از پذيرش قطعنامه، آن قطعنامه تحريم صادر بشود. لذا زماني که قطعنامه پذيرفته شد، ما صرفا بايد مشکل را با عراق حل مي‎کرديم و لازم نبود مشکلي را با شوراي امنيت حل کنيم. اين شرايط متفاوتي است که امروز با آن مواجه هستيم .

 

** در پايان از اينکه با وجود مشغله فراوان کاري فرصت را در اختيار هفته‌نامه پنجره قرار داديد، از شما سپاسگزاريم.

من هم از شما ممنونم و براي شما و همکارانتان آرزوي توفيق دارم

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا