چشم انداز اقتصاد ایران در ۳۶۵ روز آینده

به گزارش بصیر به نقل از بلاغ- از یک طرف رکود تورمی (رشد پایین و تورم بالا) اقتصاد ایران را فراگرفته و دولت با ۵۲ میلیارد کسری بودجه مواجه است که برای جبران کسری بودجه، میزان مالیات دریافتی از کسبه را افزایش داده است که به نظر می‌آید در شرایط کنونی این امر به صلاح نیست و ضربه‌ی بیشتری به تولید وارد خواهد ساخت. از سوی دیگر، دولت هر ماه برای پرداخت یارانه‌ها ۳۵۰۰ میلیارد تومان هزینه می‌کند که این امر در بودجه لحاظ نشده است و منبع تأمین آن نیز برای دولت مشکل‌ساز شده است.

 
از طرف دیگر، لازم است اصلاحاتی برای ایجاد ثبات، افزایش سرمایه‌گذاری و رشد بهره‌وری انجام گیرد. لذا نیاز است دولت سریع و مستحکم اصلاحاتی بنیادی را برای حمایت از تولید، نیروی کار و بازارهای مالی انجام دهند. این اصلاحات می‌تواند مبنایی برای نیل به رشد بالای پایدار و کاهش بیکاری قرار گیرد. حال چه اصلاحاتی باید در اقتصاد ایران صورت گیرد؟ نقاط آسیب‌پذیر اقتصاد کدام‌اند؟ آیا اوضاع اقتصادی رو به بهبود خواهد رفت؟…
 
برای پاسخ به سؤالات زیر به نزد یکی از اساتید رفتیم و پاسخ را از زبان ایشان جویا شدیم. دکتر سید ابراهیم حسینی نسب، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس، معتقد است آنچه در کشور کم‌رنگ است و چندان به آن توجهی نمی‌شود نبود هماهنگی و انسجام و یک برنامه‌ی افقی طولانی‌مدت است. لذا برای حل مشکلات اتخاذ سیاست‌های منظم و مشخص شده است که همه‌ی دولت‌ها از آن پیروی کنند؛ زیرا تغییر سیاست تزلزل ایجاد می‌کند و از نظر روانی بر تصمیم‌گیری‌های اقتصادی تأثیر می‌گذارد و این‌گونه همه به سمت منافع کوتاه‌مدت خواهند رفت که این بدترین آسیبی است که به اقتصاد وارد می‌شود.
 
در ادامه، گفتگوی برهان با ایشان را بخوانید…
 
ارزیابی شما در مورد اقتصاد ایران چیست؟ چالش‌های اقتصاد ایران چیست؟ علاوه بر این، بانک جهانی اعلام کرده است که رشد اقتصادی ایران می‌تواند از منفی پنج درصد به منفی سه درصد برسد. آیا این اتفاق در شرایط کنونی امکان‌پذیر است؟
 
وضع اقتصاد جهانی در یکی‌دو دهه‌ی اخیر چندان جالب نبوده و به نوعی با بحران اقتصادی و کاهش رشد اقتصاد مواجه بوده است. از سوی دیگر، اختلاف شکاف درآمدی بیشتر و انگیزه‌ی کار کمتر شده است. طبیعتاً، اگر کشورهای پیشرو، که اکثراً غربی هستند، اقتصاد باز و ارتباطات بین‌المللی دارند، اقتصاد دنیا را می‌چرخانند و سازوکارهای مالی قوی دارند آسیب ببینید، بر کشورهای دیگر نیز تأثیر می‌گذارند.
 
حدود چهل سال از انقلاب می‌گذرد، اما آن‌طور که شایسته است نهادهای لازم را برای تقویت اقتصاد پویا ایجاد یا تقویت نکرده‌ایم. اقتصاد بسیار پیچیده است و از یک‌سو شامل مسائلی است که مربوط به عاملین اقتصادی می‌شود و از سوی دیگر شامل مسائل مربوط به نهادها، مجموعه‌ی هنجارها، ارزش‌ها و کارکردها می‌شود که این مسائل را باید به‌صورت اجزای یک موجود زنده‌ و سیستماتیک در کنار هم دید. اما ما همیشه موضعی و مقطعی کار کرده‌ایم. مثلاً دولت منفک از سایر نهادهای اقتصادی نیست؛ یعنی مجموعه‌ای وجود دارد که در تصمیم‌گیری اقتصادی دخالت دارند و باید هماهنگی‌های لازم را در سطوح بالاتر و پایین‌تر انجام دهند تا برنامه خوب پیش رود.
 
به نظر من، شاید یکی از نقاط آسیب‌پذیری اقتصاد ایران تغییر سیاست‌ها در دوره‌های مختلف است. زیرا سیاست‌ها باید بر یک مشی بلند‌مدت استوار باشد. ما برای آینده چشم‌انداز داشته‌ایم، اما باید فراتر از آن رفت و مثلاً برای یک دوره‌ی پنجاه‌ساله اهدافی را تعریف و سیاست‌هایی را مشخص کرد که نظم‌بندی و فرمول‌بندی شود تا همه‌ی دولت‌ها از آن پیروی کنند. زیرا تغییر سیاست تزلزل ایجاد می‌کند و از نظر روانی بر تصمیم‌گیری‌های اقتصادی تأثیر می‌گذارد و این‌گونه همه به سمت منافع کوتاه‌مدت خواهند رفت که این بدترین آسیبی است که به اقتصاد وارد می‌شود.
 
البته اقتصاد ما هرگز در موقعیت بحرانی، به معنی واقعی کلمه نبوده است؛ اما برخی مشکلات، که چندان غیرطبیعی هم نیست، وجود داشته است؛ زیرا اقتصادی در حال رشد داشتیم و کشوری در حال توسعه هستیم که هنوز فناوری لازم از نظر فنی و برنامه‌ریزی برای هدایت یک اقتصاد خوب را کسب نکرده‌ایم و در حال کسب و یادگیری آن هستیم.
 
بیشتر مشکلاتی که وجود دارد به علت ناهماهنگی‌های موجود در سطح مدیریت برنامه‌ریزی است. ما تا زمانی که بنیه‌ی تولیدی مولد اقتصاد کشور را تقویت نکنیم، نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که مسائلی مثل تورم و نرخ ارز حل‌وفصل شود. ممکن است در کوتاه‌مدت تغییراتی به وجود آید، اما برای تغییرات مهم در بلندمدت باید بنیه‌ی قوی اقتصادی داشته باشیم که مولد، صاحب نوآوری و فناوری باشد. بعضی از کشورها مثل نروژ کوچک هستند، اما اقتصاد خوبی دارند. کلاً وضع اقتصادی کشورهای اسکاندیناوی همیشه خوب و حتی از بعضی کشورها مثل آمریکا بهتر بوده است، زیرا آن‌ها نیروی خلاق، فناوری و قدرت تولید دارند که به آن متکی هستند، نه به روابط بین‌المللی.
 
یعنی اقتصاد آن‌ها دانش‌بنیان است؟
 
بله، مباحثی مثل دانش اقتصاد دانش‌بنیان یا حتی اقتصاد مقاومتی دارای اصولی بسیار مترقی است، اما متأسفانه در عمل پیگیری نمی‌شود.
 
یعنی به نظر شما یکی از مؤلفه‌های اقتصاد مقاومتی اقتصاد دانش‌بنیان است؟
 
دقیقاً همین طور است. وقتی می‌گوییم اقتصاد مقاومتی یعنی یک برنامه‌ی پنجاه‌ساله را در نظر می‌گیریم. البته همیشه در کوتاه‌مدت فشارهای اقتصادی وجود دارد که باید آن را تحمل و بیشتر سرمایه‌گذاری و کمتر مصرف کرد تا بتوانیم ظرفیت تولیدی جدید به وجود آوریم، نه اینکه ظرفیت موجود را حفظ کنیم. به نظر من در حال حاضر ما بیشتر سرگرم حفظ این ظرفیت موجود تولید هستیم. اینکه همه‌ی سرمایه‌گذاری‌های ما استهلاکی، یعنی فقط جانشین سرمایه‌گذاری قدیمی باشد، کافی نیست و باید سرمایه‌گذاری جدید ایجاد کنیم. برای سرمایه‌گذاری هم داشتن پول به تنهایی کافی نیست، زیرا سرمایه‌گذاری ابزار تولید است و علاوه بر آن، داشتن ماشین‌آلات و فناوری لازم است و این‌گونه نیست که گمان کنیم حتماً باید بخش خصوصی سرمایه‌گذاری کند. سرمایه‌گذاری افق بسیار وسیعی دارد که شامل سرمایه‌‌ی مالی و مهم‌تر از آن شامل فناوری و بحث‌های دانش‌محوری، دانش‌بنیانی، فناوری‌های نوین و تجهیزات و دستگاه‌هایی است که می‌تواند تولید را اضافه کند.
 
دولت جدید برای بهبود روابط بین‌الملل از نظر اقتصادی قدم‌هایی را برداشته است که البته مقداری هم جو روانی دارد، اما فکر نمی‌کنم چندان بنیادی باشد که بتواند تغییر اساسی ایجاد کند. اما این کار هم به‌تنهایی کافی نیست؛ حتی مثلاً کشورهایی مثل ترکیه، که روابط بین‌المللی قوی دارند، از وضع اقتصادی چندان خوبی برخوردار نیستند.
 
دولت کنونی عمده‌ی تلاش خود را در راستای بهبود روابط بین‌الملل گذاشته و به نظر ایشان این امر راه‌گشای بسیاری از مسائل از جمله مشکلات اقتصادی است. نظر شما در این مورد چیست؟
 
دولت جدید برای بهبود روابط بین‌الملل از نظر اقتصادی قدم‌هایی را برداشته است که البته مقداری هم جو روانی دارد، اما فکر نمی‌کنم چندان بنیادی باشد که بتواند تغییر اساسی ایجاد کند. اما این کار هم به‌تنهایی کافی نیست؛ حتی مثلاً کشورهایی مثل ترکیه، که روابط بین‌المللی قوی دارند، از وضع اقتصادی چندان خوبی برخوردار نیستند.
 
البته هم این دولت و هم همه‌ی دولت‌های قبلی و بعدی تلاش خود را کرده و می‌کنند، ولی به نظر من آنچه شاید کم‌رنگ‌تر است و چندان به آن توجه نمی‌شود؛ نبود هماهنگی، انسجام و یک برنامه‌ی بلندمدت برای افقی طولانی و همچنین مطرح بودن منافع گروهی و فردی است. البته بعضی از سیاست‌هایی که در کشور ما تبیین و اجرا می‌شود، در کشورهای دیگر نیز به همین صورت است. به عنوان مثال، از نظر تئوریک اقتصادی به یارانه‌ها، که به صورت مستقیم یا کالایی به مردم اعطا می‌گردد، پرداخت‌های انتقالی می‌گویند؛ یعنی پرداخت‌هایی که به ازای آن هیچ فعالیتی انجام نمی‌شود. از طرفی، این سؤال مطرح می‌شود که آیا افرادی که در تولید ملی سهیم بوده‌اند، به سهمی که حق آن‌ها بوده است رسیده‌اند یا کمتر از آن برخوردار شده‌اند. در نتیجه با این مکانیزم سعی می‌کنیم که آن را جبران کنیم و آنان را به حدی برسانیم که مثلاً بالای خط فقر باشند. این موضوع در همه‌ی کشورها وجود دارد و مختص ‌اقتصاد ما نیست.
 
از نظر اجرایی، دادن یارانه به صورت کالا مقداری سخت‌تر است؛ زیرا مثلاً انبار لازم است، باید بتوان از ازدحام جلوگیری کرد و همچنین در توزیع مشکلاتی وجود دارد. به همین دلیل بسیاری از کشورها ترجیح می‌دهند که آن را به صورت نقدی پرداخت کنند. البته من با این بحث که یارانه‌ی نقدی باعث تورم شده است، موافق نیستم. تورم پدیده‌ای است که بیشتر به انعطاف‌ناپذیری در سطح تولید و ساختار اقتصادی مربوط است. البته برخی معتقدند که تورم را قشرهای بالای جامعه، یعنی کسانی که درآمدهای بالایی دارند، ایجاد می‌کنند که چندان نظریه‌ی پذیرفته‌شده‌ و عمومی نیست.
 
 کار، فوق‌العاده دشوار است و مسئله، فقط تبلیغات و به دست آوردن موقعیت بهتر نیست. مسئله این است که ما در برابر کشور متعهد هستیم و باید برای آن یک برنامه‌ی درازمدت، منسجم و یکپارچه پیش‌بینی کنیم که بیشتر متکی به توان داخلی باشد نه توان بین‌المللی، زیرا شرایط بین‌المللی بسیار متلاطم و متغیر است و نمی‌توان روی آن حساب کرد. من مخالف روابط اقتصاد بین‌المللی نیستم و ما باید فعالیت خود را در این زمینه انجام دهیم، اما نباید از مسائل داخلی نیز غافل شویم. اگر توجه کرده باشید، تمام اخبار و رسانه‌ها در چند ماه گذشته معطوف به خارج از کشور بوده است و ما اصلاً نمی‌دانیم اینجا چه اتفاقی می‌افتد. البته می‌دانیم که برنامه‌هایی بوده و مثلاً چهل درصد تورم به سی درصد رسیده است که این مقدار تورم به اقتصاد خسارت وارد می‌کند و باید برای آن فکری اساسی کرد. اما تورم ملایم مثل هفت یا هشت درصد برای رشد اقتصادی می‌تواند جنبه‌های مثبتی نیز داشته باشد.
 
اما بعضی اوقات به نظر می‌رسد نیت، اراده و هدف وجود ندارد و افراد به دنبال منافع قشری و گروهی هستند و برنامه‌ها به سرانجام خوب نمی‌رسند. به نظر من، این جنبه از ضعف کار شاید چندان ربطی به تخصص اقتصادی ندارد؛ زیرا اقتصاد جدا از بقیه‌ی علوم انسانی، بی‌معنی است.
 
موضوع دیگر این است که آیا روند کاهش نرخ تورم ادامه خواهد داشت؟ دولت اعلام کرده است که ما روند تورم را تا پایان سال به ۳۵ درصد می‌رسانیم. آیا امکان تحقق این گفته فراهم است؟
 
انجام هر کاری امکان‌پذیر است و این طور نیست که فکر کنیم راهی برای کاهش تورم، افزایش اشتغال و اصلاح نرخ ارز وجود ندارد. این کار بستگی به اراده‌ی آنان دارد. باید برای هدف معین برنامه‌ای تعیین شود و همه برای رسیدن به آن متمرکز شوند. همچنین باید اجماعی وجود داشته باشد. حال ممکن است دولت یا هر نهاد دیگری این برنامه را اجرا ‌کند، اما همه‌ی کسانی که دست‌اندرکار هستند، باید از آن حمایت کنند. اما بعضی اوقات به نظر می‌رسد نیت، اراده و هدف وجود ندارد و افراد به دنبال منافع قشری و گروهی هستند و برنامه‌ها به سرانجام خوب نمی‌رسند. به نظر من، این جنبه از ضعف کار شاید چندان ربطی به تخصص اقتصادی ندارد؛ زیرا اقتصاد جدا از بقیه‌ی علوم انسانی، بی‌معنی است.
 
یکی از دانشجویان ما افکار یکی از دانشمندان آمریکایی را در فلسفه و اقتصاد بررسی کرده است و مطرح می‌کند که ما در رویکرد اقتصادی باید رابطه‌ی علت‌ومعلولی را کنار بگذاریم و برای هر پدیده‌ یک کارکرد، عملکرد یا هدف مشخص در نظر بگیریم که انجام این کار مستلزم همکاری همگانی است. البته موضوع ایشان این است که ما باید یک جامعه‌ی بزرگ و هم‌بسته در سطح جهانی ایجاد کنیم.
 
تورم در شرایط کنونی نسبت به قبل تا حدودی کاهش پیدا کرد، چقدر از این کاهش تورم به دلیل بازار ارز و ثبات ارزی در کشور است؟ برخی‌ها می‌گویند دولت در حوزه‌ی تورم اقداماتی انجام نداده است، پس چرا تورم کاهش پیدا کرد؟
 
مسائل کشور ما شبیه داستان مرغ و تخم‌مرغ شده است. از یک طرف می‌گوییم نقدینگی باعث تورم و از طرف دیگر می‌گوییم تورم باعث نقدینگی شده یا می‌گوییم نرخ ارز وابسته به تورم است، در حالی که تورم وابسته به نرخ ارز است. در صورتی که این مسائل باید در هماهنگی با یکدیگر دیده شود. علاوه بر این، باید از افکاری که در اقتصاد دگراندیش هستند و به صورت متنوع‌تری می‌اندیشند، بهره ببریم و به نظر من ما نیاز به فکر یا یک اتاق اندیشه داریم.
 
به نظر شما، در حال حاضر وظیفه‌ی دولت در رابطه‌ی سیاست‌های پولی و مالی چیست؟
 
دولت از نظر اجرایی باید زیر نظارت مجلس شورای اسلامی کار کند. در مجلس هم سلایق مختلفی وجود دارد که این موضوع اندکی کار را سخت می‌کند. به نظر من، باید دقیقاً روشن شود که دولت از نظر قانونی چه وظایفی را بر عهده دارد و مجلس تا چه حد باید بر کار دولت نظارت داشته باشد. درست نیست که تا وزیری حرف جدیدی بزند یا بخواهد برنامه‌ی جدید اجرا کند، فوراً استیضاح شود و کنار رود. به این ترتیب فکر می‌کنم هماهنگی مجلس و دولت باید بیشتر از پیش شود.
 
باید از این باورهای اسلامی در مسیر توسعه‌ی کشور استفاده کنیم. اتاق فکری اسلامی با بدنه‌ی دولت، نهادهای مختلف دست‌اندرکار با هم و همچنین چارچوب نظری و اجرایی باید با هم هماهنگ ‌شوند. مثلاً ما نهاد همکاری بین حوزه و دانشگاه داریم، اما متأسفانه بیشتر جنبه‌ی تشریفاتی دارد.
 
ما یک حوزه فکری اسلامی داریم که مقوله‌ی بسیار مهمی است و اقتصاد ما باید با آن نیز هماهنگ شود و تعیین ‌کند کدام سیاست‌های اقتصادی مغایر با احکام اسلامی است. از نظر فقهی ما مجموعه‌ی قوی و پرقدرتی در اختیار داریم، ولی نتوانسته‌ایم آن را با دنیای امروز سازگار کنیم. اینکه ما تکالیف دینی فردی خود را انجام دهیم بسیار عالی است، ولی کافی نیست و باید از این باورهای اسلامی در مسیر توسعه‌ی کشور استفاده کنیم. اتاق فکری اسلامی با بدنه‌ی دولت، نهادهای مختلف دست‌اندرکار با هم و همچنین چارچوب نظری و اجرایی باید با هم هماهنگ ‌شوند؛ مثلاً ما نهاد همکاری بین حوزه و دانشگاه داریم، اما متأسفانه بیشتر جنبه‌ی تشریفاتی دارد.
 
در کل باید قدرت اجرایی هماهنگ‌تر و اظهارنظرهای متفرقه کمتر شود که این مسائل مدیریت می‌خواهد و مدیریت واقعاً سخت است که البته ما هم داریم، نه اینکه نداشته باشیم، اما در این زمینه ضعف کار بیشتر بوده است. همچنین باید دوراندیش و فداکار باشیم.
 
شاید همه فکر کنند آمریکا به دلیل ثروت مادی است که نسبت به سایر کشورها وضع اقتصادی بهتری دارد، ولی من فکر می‌کنم واقعاً به دلیل نیروی انسانی‌ این کشور است. زیرا برای هر آمریکایی آمریکا حرف اول را می‌زند و با اینکه اجباری هم در کار نیست، همیشه حاضر است به خاطر کشورش منافع خود را کنار بگذارد و صادقانه کار انجام ‌دهد؛ یعنی آن‌ها فرهنگ کاری دارند. به همین دلیل سیستم آموزش‌وپرورش فوق‌العاده مهم است.
 
مدتی است که نرخ ارز نسبت به گذشته پایین آمده و در حال حاضر تا حدودی با ثبات است، ثبات در بازار ارز را چگونه ارزیابی می‌کنید و نظر شما در مورد بازار ارز چیست؟
 
 ما احتیاج به یک تحول اساسی داریم که برای رسیدن به این تحول صرفاً از دست دولت کاری ساخته نیست. ساده‌اندیشی است اگر گمان کنیم راهکار حل مسائل ارزی فقط یک مورد است. به همین دلیل است که این مسائل حل نمی‌شود. این به‌سادگی نیست که فرض کنیم اگر این توافق‌نامه امضا شود، هزینه‌ها پایین می‌آید. بالاخره برای ارز تقاضایی وجود دارد و باید ارزیابی شود که چرا ما متقاضی ارز هستیم؛ مثلاً می‌خواهیم آن را خارج از کشور خرج کنیم یا اتومبیلی وارد کنیم که قیمت آن یک میلیارد است. با این‌گونه تقاضاها ما نمی‌توانیم نرخ ارز را کنترل کنیم. در چنین شرایطی، ما به یک کار فرهنگی نیاز داریم. فردی می‌خواهد اتومبیل یک میلیاردی سوار شود، درحالی‌که یک اتومبیل ده میلیونی یا وسایل حمل‌ونقل عمومی کار او را انجام می‌دهد. تا وقتی تقاضا وجود دارد و ما در مقابل کالایی نداریم که صادر کنیم، همچنین تا زمانی که در درآمد ارزی دولت شفاف‌سازی وجود ندارد و ما نمی‌دانیم این درآمد کجا و چگونه سرمایه‌گذاری می‌شود، طبیعتاً مشکل ارزی کشور باقی خواهد ماند.
 
نظر شما در مورد سبد کالا و افزایش قدرت خرید مردم چیست؟
 
بحث یارانه‌ها در دولت قبل مطرح شد. عده‌ای کارشناس درباره‌ی آن مطالعه کردند و بعد از چند ماه بررسی و در نظر گرفتن مصوبات مجلس و تأیید تشخیص مصلحت و شورای نگهبان این قانون تأیید و اجرا شد. حال منصفانه نیست که بگوییم غلط بود و باید از اجرای آن صرف‌نظر کنیم. زیرا گسستگی این سیاست‌ها مردم را متزلزل و بدبین می‌کند. نباید برای هر اشکالی که در حال حاضر وجود دارد، دولت قبل را مقصر بدانیم. هدف این است که هم‌بستگی ایجاد کنیم که ممکن است با پرداخت مستقیم یارانه‌ یا پرداخت غیرمستقیم و به صورت سبد کالایی انجام شود. باید ببینیم کدام امکانات را در دسترس داریم، اگر دادن سبد کالایی برای ما بدون هزینه امکان‌پذیر است و می‌توانیم آن را مدیریت کنیم تا ازدحام به وجود نیاید، خوب است. زیرا کالا را مستقیم به کسانی می‌دهیم که نیاز دارند.
 
ولی ما این امکان را نداریم و من شنیده‌ام که در بعضی از مکان‌ها ازدحام شده که این بسیار زشت و زننده است. نباید خدایی ناکرده به مردم اهانت کنیم. پس باید ببینیم می‌توانیم از پس این کار به‌نحو شایسته‌ای برآییم یا نه که اگر نمی‌توانیم واریز نقدی آن بهتر است و در ضمن نباید بدبین باشیم که این پول صرف مسائل غیرضروری می‌شود یا خیر و باید به مردم اعتماد کنیم.
 
همچنین اشتباه است اگر فکر کنیم با حذف یارانه همه‌ی مشکلات اقتصادی ما نیز حل می‌شود؛ مثلاً عربستان هنوز برای بنزین و مواد سوختی یارانه می‌دهد. وزیر مالی عربستان در مصاحبه با یک خبرنگار خارجی گفته است که ما به این نتیجه رسیده‌ایم که پرداخت نقدی مستقیم از نظر مردم بهترین روش است. در ضمن اگر هم کشور پول ندارد تا آن را پرداخت کند، باید به مردم صادقانه بگوید. شاید مردم به دولت کمک هم بکنند.
 
مسئله‌ی مهم دیگر که براساس مطالعات کشورهای غربی داشته‌ام و از زمان آقای خاتمی همواره بر آن تأکید کرده‌ام، این است که همه‌ی کشورهای غربی یک نظام مالیاتی دارند که براساس آن عمل می‌کنند، اما ما چنین نظامی نداریم؛ مثلاً برای یک خانه صد هزار دلاری در آمریکا باید ده درصد قیمت آن را مالیات داد. اگر در سال‌های آینده قیمت خانه افزایش پیدا کند، مالیات آن هم افزایش می‌یابد. اما در ایران این‌گونه نیست؛ مثلاً خانه از متری هزار تومان به متری ده میلیون تومان رسیده، اما مالیات آن تغییری نکرده است. البته این مسئله را نیز مطرح می‌کنند که اسلام مالیات ندارد، اما خمس دارد که درباره‌ی این‌گونه از مسائل اتاق فکری فقهی باید تکلیف ما را روشن کند.
 
در وضعیت اقتصادی کنونی دنیا، هم مالیات وجود دارد و هم مخارج دولتی که این دو یکدیگر را بالانس می‌کنند. اما تکلیف ما معلوم نیست. یا باید یک اقتصاد اسلامی بسته‌ای درست و طبق شرایط کنونی زندگی کنیم یا باید اقتصادی باز و با دنیا ارتباط داشته باشیم که این مسئله اجتناب‌ناپذیر است.
 
بالاخره دولت باید مالیات پرداخت کند که اگر چنین کند، هیچ وقت نمی‌گوید درآمد نداریم یا درآمد ما کم است یا متکی به درآمد نفت باشد. ضمن اینکه متکی بودن به درآمدهای نفتی بسیار ما را آسیب‌پذیر می‌کند؛ زیرا بازارهای بین‌المللی متشنج است و نفت کالایی است که معلوم نیست آینده‌ی آن چه می‌شود.
 
 بنابراین باید تکلیف هر فردی روشن گردد و مجموع درآمدهای او از هر منبعی که است، مشخص شود. در حال حاضر طرح‌هایی به عنوان شرکت‌های دانش‌بنیان به وجود آمده است که به نظر من آسیب بسیار بزرگی است. زیرا برخی از اساتید که نمی‌توانند بودجه را طبق مقررات دولتی جذب کنند، مؤسسات خصوصی دایر می‌کنند که حساب‌وکتاب دقیقی ندارد. در صورتی که باید حساب‌وکتاب هر کسی روشن باشد. در مورد دولت نیز همین‌گونه است. اگر حساب‌وکتاب دولت مشخص باشد، نمی‌توانیم بگوییم که درآمد آن کم است یا درآمد ندارد و دولت هم نمی‌تواند از مردم انتظار کمک و فداکاری داشته باشد. درست است که وضعیت اقتصادی کشور ما در بحران نیست و از بسیاری از کشورهای دنیا نیز بهتر هستیم، اما حرف من این است که چرا ما باید منتظر بحران باشیم یا از نظر اقتصادی در صدر جهان قرار نگیریم. 
 
اگر بخواهیم این موضوع را جمع‌بندی کنیم، باید با یک دید کلی درباره‌ی سبد کالا یا پرداخت یارانه‌ بحث کنیم. مهم‌ترین نکته‌ای که در مسئله‌ی سبد کالا باید حل شود، هزینه‌هایی است که از نظر انبارداری، حمل‌ونقل و توزیع کالا وجود دارد؛ یعنی یک نظام لژستیک داریم که باید آن را سازمان‌دهی کنیم. باید ببینیم آیا برای دادن سبد کالا به مردم امکانات و کالای مرغوب وجود دارد یا خیر که اگر وجود دارد، بهتر از دادن پول نقد به مردم است. در غیر این صورت دادن پول نقد بهتر است و مردم هم بنا به تشخیص و نیاز خود آن را استفاده می‌کنند.
 
چنین نیست که مثلاً اگر یارانه‌ها حذف یا رابطه با غرب بهتر شود، برخی از مسائل اقتصادی کشور نیز حل می‌گردد. کمااینکه من مخالف رابطه با هیچ کشوری از نظر اقتصادی نیستم و ما قبل از انقلاب هم با کشورهای دیگر روابط گسترده داشتیم. بعد از مدتی متوجه شدیم که این سیستم، متکی به خود نبود و با یک وزش ملایم از هم متلاشی شد.
 
البته من همه‌ی مسائل را در سطح کلی بیان کردم. فکر می‌کنم در رویارویی با مسائل باید همواره به دنبال ریشه‌ی مشکلات بود و حل کردن سطحی موقتی است. مشکلات اقتصادی ما هم همین طور است و برای حل کردن آن اولاً باید همت داشته باشیم و ثانیاً بین نهادهای مختلف مثل مجلس، دولت، مردم، اتاق‌های فکری، اعتقادی، مذهبی، دینی، حوزه‌ی علمیه، امامان جمعه و همه‌ی دست‌اندرکاران مسائل مملکت باید هماهنگی‌های لازم ایجاد شود و مرتب رایزنی و گفتمان صورت گیرد و در نتیجه سندی حاصل شود تا مردم تکلیف کار خود را بهتر بدانند. نمی‌خواهم بگویم این هماهنگی‌ها اصلاً وجود ندارد، وجود دارد، ولی کافی نیست.
 
در نتیجه چنین نیست که مثلاً اگر یارانه‌ها حذف یا رابطه با غرب بهتر شود، برخی از مسائل اقتصادی کشور نیز حل می‌گردد. کمااینکه من مخالف رابطه با هیچ کشوری از نظر اقتصادی نیستم و ما قبل از انقلاب هم با کشورهای دیگر روابط گسترده داشتیم؛ مثلاً سرمایه‌گذاری‌های آمریکایی، انگلیسی و استرالیایی در ایران وجود داشت و اراضی بسیاری‌ برای کشاورزی به این کشورها داده شده بود؛ مثلاً بنیاد صنعتی قزوین، که اکنون هم وجود دارد، مربوط به آن زمان است. اما بعد از مدتی متوجه شدیم که این سیستم، متکی به خود نبود و با یک وزش ملایم از هم متلاشی شد، زیرا بنیان‌ها درست نبودند. در پایان باید بگویم که ما باید قدم در راه پیشرفت گذاریم و خود را به عنوان یک ایرانی در جهان عرضه کنیم که البته کار ساده‌ای هم نیست.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا