بعثت و انقلاب اسلامى

به گزارش بصیر، ۲۷ رجب، بعثت و برانگیخته‌‏شدن رسول رحمت به مقام رسالت است. مهم‏ترین فراز از تاریخ اسلام که به‏‌عنوان حادثه‏‌اى بس بزرگ و عظیم، نقش بزرگ و تأثیرگذارى در سرنوشت انسانها داشته است. بعثت و رسالت پیامبر را نمى‌‏توان محصور در قوم یا قبیله‌‏اى خاص دانست زیرا او براى تمام بشریت و براى تمام قرون و اعصار، برگزیده شده و بى‌‏شک شخصى با این ابعاد شخصیت و رسالت هم جامع است و هم مانع و کامل.

شهید مرتضى مطهرى در کتاب آینده انقلاب اسلامى معتقد است که بعثت یک انقلاب معنوى و سیاسى است و دلیل موفقیت آن‏‌را باید وجود این دو بعد در دورن این حرکت دانست. انقلابى است که رسالت آن ایستادگى در برابر ظلم و جور در هر زمان و مکان ممکن است، گاه در دشت کربلا و گاه به شکل انقلابى مردمى همچون انقلاب ایران.
بعثت برانگیختگى است براى همه زمانها و جشن واقعى بعثت در صورت الگوگیرى برانگیختن جامعه در مسیر خدا و مبارزه با ظلم و ستم و فساد است، که در این زمینه امام و انقلاب اسلامى ایران جلوه‌‏گرى مى‏‌کند و جا دارد بُعد سیاسى‏‌ بعثت و این جلوه‏‌گرى انقلاب اسلامى‏‌مان را از باب «و اما بنعمت ربک فحدث» بازگویى نماییم.

 معنویت و سیاست در بعثت نبوى‏

دلالیل این امر واضح و متعدد است که به برخى از آن‏ها اشاره مى‌‏کنیم:

یک. گستره قوانین اسلام‏
با توجه به حجم عظیمى از احکام اجتماعى و اهداف سیاسى – دینى اسلام، مى‏توان هدف‏‌گیرى اصلى این دین مقدّس را شناخت. امام خمینى(ره) در این‏باره مى‌‏فرماید: «اسلام دین سیاست است، با تمام شئونى که سیاست دارد. این نکته براى هر کسى‏‌که کمترین تدبّرى در احکام حکومتى، سیاسى، اجتماعى و اقتصادى اسلام بکند، آشکار مى‌‏گردد. پس هر که را گمان بر او برود که دین از سیاست جدا است، نه دین را شناخته و نه سیاست را». (صحیفه نور، ج ۱، ص ۶٫)
با مرورى کوتاه بر قوانین اسلامى و آیات قرآن، روشن مى‏‌گردد که اسلام دینى جامع و همه‏‌سو نگر است که تمام ابعاد زندگى انسان (فردى، اجتماعى، دنیایى، اخروى، مادى و معنوى) را در نظر گرفته است و همان‏گونه که مردم را به عبادت و یکتاپرستى، دعوت نموده و داراى دستورات اخلاقى و خودسازى فردى است؛ احکام و دستوراتى در مورد مسائل حکومتى، سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، قضایى، امور مربوط به اداره صحیح جامعه، روابط بین‌‏الملل و… دارا مى‏‌باشد.
بدیهى است اجراى چنین احکام و دستوراتى، بدون قدرت اجرایى، امکان‏پذیر نیست. به عبارت دیگر آموزه‌‏هاى سیاسى و اجتماعى دین لزوماً حکومت دینى را نیز به‏‌دنبال دارد. حکومت دینى به‌‏معناى صحیح آن، حکومتى است که جامعه را بر اساس قوانین الهى اداره کند و زمینه‏‌هاى رشد استعدادها و امکان رسیدن انسان‏ها به کمال و ایجاد جامعه‌‏اى برین، صالح و شایسته را براى مردم آماده سازد و با فسادهاى اخلاقى، اجتماعى و… مبارزه کند.

دو. سیره پیشوایان دین‏
سیره و روش رسول اکرم(ص) نشان‏‌دهنده این است که دین از سیاست جدا نیست. آن‏‌حضرت ضمن تشکیل حکومت، مسؤولیت اجرایى و قضایى آن‏‌را نیز بر عهده داشت. امیر مؤمنان على(ع) نیز حکومتى بر اساس عدل و اجراى دستورات الهى بنا نهاد. حکومت کوتاه‌‏مدت امام حسن(ع)، قیام خونین امام حسین(ع) و مشروع ندانستن حکومت‏هاى وقت از سوى دیگر امامان(ع)، همه بیانگر این واقعیت است که آموزه‌‏هاى سیاسى و «تشکیل حکومت صالح» از ضروریات دین اسلام است.
سه. اهداف سیاسى و اجتماعى بعثت انبیا
در نگاه قرآن، پرداختن به مسائل سیاسى و اجتماعى، اصلاح امور جامعه و برقرارى مناسبات عادلانه، از اهداف نبوت و از تعالیم اساسى دین است. پاره‏‌اى از آیاتى که بر این مطلب گواهى مى‏‌دهد، عبارت است از:
۱٫ (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ)؛ (حدید، آیه ۲۵٫) «به‌‏راستى که پیامبران را با پدیده‌‏هاى روشن‏گر فرستادیم و همراه آنان کتاب و میزان نازل کردیم، تا مردم به دادگرى برخیزند و آهن را که در آن نیروى سخت و سودهاى فراوان براى مردم است، پدید آوردیم».
۲٫ (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِى کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ)؛ (نحل، آیه ۳۶٫) «و به‏‌راستى در هر امتى، پیامبرى فرستادیم که خداوند را بندگى کنید و از پیروى طاغوت دورى جویید». (براى آگاهى بیشتر ر. ک: نصرى، عبدالله، انتظار بشر از دین، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى.)
چهار. مبانى قرآنى رابطه دین و سیاست‏
۱٫ اختصاص حاکمیت، ولایت و سرپرستى همه‏‌جانبه مادى، معنوى، دنیوى و اخروى براى خدا، رسول و اولیاى خاص او: (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ)؛ (مائده، آیه ۵۵ و ر. ک: یوسف، آیه ۴۰؛ مائده، آیه ۴۲ و ۴۳٫) «سرپرست و ولى شما تنها خدا و پیامبر او است و کسانى‏‌که ایمان آورده‌‏اند؛ همان کسانى‏‌که نماز به پا مى‌‏دارند و در حال رکوع زکات مى‏‌پردازند».
۲٫ اثبات امامت و رهبرى سیاسى – اجتماعى براى پیامبر(ص)، امام(ع) و منصوبان از ناحیه آنان: (إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ…)؛ (نساء، آیه ۵۸ و ر. ک: مائده، آیه ۶۷٫) «خداوند به شما فرمان مى‏‌دهد که امانت‏ها را به صاحبانشان بدهید و هنگامى‌‏که میان مردم داورى مى‏‌کنید، به عدالت داورى کنید».
توضیح این‏که امانت در قرآن، گستره وسیعى دارد و یکى از مهم‏ترین عرصه‏‌هاى آن، مسأله امامت و رهبرى است. امام رضا(ع) در تفسیر این آیه، مى‏‌فرماید: «اهل امانت امامان هستند؛ هر امامى امانت رهبرى را باید به امام بعد از خود بسپارد… » (الشیخ عبد على بن جمعه العروسى الحویزى، تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ۴۹۶٫)
۳٫ اثبات حکومت و خلافت در زمین براى برخى از پیامبران گذشته؛ مانند حضرت داود(ع) و سلیمان(ع): (یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِى الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ)؛ (ص، آیه ۲۶ و؛ نمل، آیه ۲۶ و ۲۷؛ نساء، آیه ۵۴٫) «اى داود! ما تو را خلیفه در زمین قرار دادیم، پس در میان مردم به حق داورى کن».
۴٫ قرآن، داورى و فصل خصومت در میان مردم را از وظایف پیامبران الهى معرفى مى‏‌کند: (وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ إِذْ یَحْکُمانِ فِى الْحَرْثِ… )؛ (انبیاء، آیه ۷۸ و نساء، آیات ۵۸ و ۶۵؛ مائده، آیه ۴۲؛ انبیاء، آیه ۷۸؛ انعام، آیه ۸۹٫) «و داود و سلیمان هنگامى‏‌که درباره کشتزارى داورى مى‏‌کردند…».
۵٫ دعوت به کار شورایى و جمعى کردن: (وَ شاوِرْهُمْ فِى الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ)؛ (آل عمران، آیه ۱۵۹ و ر. ک: شورى، آیه ۳۸٫) «در کارها با آنان مشورت کن؛ اما هنگامى که تصمیم گرفتى، (قاطع باش و) بر خدا توکل کن».
۶٫ مبارزه با فساد و تباهى، ظلم‏‌زدایى و عدل‏‌گسترى از وظایف اصلى اهل ایمان است: (وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ)؛ (هود، آیه ۱۱۳ و نساء، آیه ۵۸؛ نحل، آیه ۹۰؛ ص، آیه ۲۸؛ حج، آیه ۴۱؛ بقره، آیه ۲۷۹٫) «بر ظالمان تکیه نکنید که موجب مى‏‌شود آتش شما را فرا گیرد».
۷٫ احترام به حقوق انسان‏ها و کرامت‏‌بخشى به انسان از اصول سیاست ادیان الهى است: (وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِى آدَمَ…)؛ (اسراء، آیه ۷۰ و آل عمران، آیه ۱۹؛ نساء، آیه ۳۲٫) «ما آدمى‌‏زادگان را گرامى داشتیم…»
۸٫ امر به جهاد و مبارزه با طاغوت‏ها، مستکبران و ستمگران و لزوم تهیه امکانات دفاعى: (یا أَیُّهَا النَّبِىُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ)؛ (تحریم، آیه ۹ و اعراف، آیه ۵۶؛ بقره، آیه ۲۱۸٫) «اى پیامبر! با کفار و منافقان پیکار کن و بر آنان سخت بگیر». (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ)؛ (انفال، آیه ۶۰٫) «هر آنچه از نیروى سلاح و اسبان آماده مى‏‌توانید براى تهدید دشمنان خداوند و دشمنان خودتان فراهم سازید». (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِیعاً)؛ (نساء، آیه ۷۱٫) «اى اهل ایمان، سلاح جنگ برگیرید و آن‏گاه دسته دسته یا با هم براى جهاد بیرون روید». (ما لَکُمْ لاتُقاتِلُونَ فِى سَبِیلِ اللَّهِ)؛ (همان، آیه ۷۵٫) «چرا در راه خدا جهاد نمى‏‌کنید»….
۹٫ عزت و آقایى را مخصوص خدا واهل ایمان دانستن و نفى هرگونه سلطه و ذلت‏‌پذیرى: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ)؛ (آل عمران، آیه ۱۴۹ و منافقون، آیه ۸؛ محمد، آیه ۳۵؛ هود، آیه ۱۱۳؛ آل‏عمران، آیه ۱۴۶٫) «اى کسانى‌‏که ایمان آورده‌‏اید! اگر از کسانى‏‌که کافر شده‌‏اند اطاعت کنید، شما را به گذشته‏‌هایتان باز مى‌‏گردانند و سرانجام زیانکار خواهید شد».
۱۰٫ اثبات سلطنت و حکومت براى برخى از حاکمان صالح و عادل؛ مانند طالوت و ذوالقرنین: (وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً)؛ (بقره، آیه ۲۴۶ و ۲۴۷ و کهف، آیات ۹۸-۸۳٫) «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را براى زمامدارى شما مبعوث کرده است». (براى آگاهى بیشتر عباسعلى عمید زنجانى، مبانى اندیشه سیاسى اسلام، فصل ۵، اندیشه سیاسى در متون اسلامى؛ آیه‌‏الله مکارم شیرازى، پیام قرآن (تفسیر موضوعى)، ج ۹و۱۰).
از آنچه گذشت روشن مى‌‏شود که بخش عظیمى از معارف و آموزه‌‏هاى اسلامى شامل مسائل سیاسى – اجتماعى است و نه تنها تعیین خط‌مشى‌‏هاى مهمى در این‏باره از سوى خداوند انجام شده است؛ بلکه مأموریت رهبرى و اجراى سیاست‏هاى تعیینى، از سوى خداوند بر عهده پیامبران و دیگر اولیاى الهى و مؤمنان برجسته، نهاده شده است. به تعبیر حضرت امام(ره) «آن‏قدر آیه و روایت که در سیاست وارد شده است، در عبادت وارد نشده است. شما از پنجاه و چند کتاب فقه را ملاحظه کنید؛ هفت، هشت تایش کتابى است که مربوط به عبادات است. باقى‌‏اش مربوط به سیاسات و اجتماع و معاشرات و این‏طور چیزهاست. ما همه آن‏ها را گذاشتیم کنار و یک بُعد را، بُعد ضعیفش را گرفتیم». (صحیفه نور، ج ۲، ص ۱۸۰٫)

بعثت، الگوى انقلاب اسلامى‏
در بررسى این دو حرکت (بعثت و انقلاب ایران) موارد و تشابهات بسیارى قابل ذکر است که مى‌‏توان به مواردى از قبیل: تقارن با جاهلیت عصر خود، استقلال مکتبى، تشکیل حکومتى مبتنى بر قوانین الهى و درگیرى با منافقین عصر خود اشاره نمود.
در مبحث تقارن با جاهلیت عصر خود، هر دو حرکت پرچمدار غلبه بر جاهلیت و انحطاط اخلاقى بشر هستند. جاهلیت دوران بعثت را مى‏‌توان جهل علمى و فرهنگى و غوطه‌‏وربودن در فساد اخلاقى دانست. اقوام دیگر آن عصر نیز هر چند از نظر علم و فرهنگ و به‌‏اصطلاح تمدن، پیشرفته‌‏تر نشان مى‏‌دادند و قابل مقایسه با عربها نبودند، ولى از نظر انحطاط اخلاقى و روحى و جنگهاى خونبار پى‌‏درپى، دستِ کمى از عرب جاهلى نداشتند. این ویژگى‌‏هاى ناپسند آن‌چنان پیش مى‌‏رفت که نزدیک بود بنیاد این اقوام و ملتها را به‌‏کلى نابود کند. اما جاهلیت عصر حاضر، تمام مفاسد اخلاقى و اجتماعى همان روزگار است که با رنگى نو و به‌‏صورت صنعتى پدیدار گشته است و بشریت را به نیستى تهدید مى‌‏کند. بعثت و انقلاب اسلامى، هر دو در زمانى اتفاق افتاد که بشر از نظر اخلاقى و فرهنگى، نهایت نیاز را به یک حرکت الهى فراگیر و هشداردهنده داشته و دارد. هدف هر دو حرکت اسلامى، این بوده است که با این جاهلیت، مبارزه و فساد را از جامعه بشرى ریشه‏‌کن کنند و با همه عوامل فساد نه تنها در قلمرو اسلام، که در همه جوامع بشرى به مقابله برخیزند.
در زمینه استقلال مکتبى، بعثت و انقلاب اسلامى، نه تنها در محیط خود، بلکه در سطح جهان، مکتبى مستقل به‌‏شمار مى‌‏آیند و از همه مکاتب حاکم بر جهان و حتى از مکتب‏هاى دینى رایج دنیا، جدا هستند. این دو انقلاب کوشیده‌‏اند طرحى نو و نظمى نوین در سطح جهان پدید آورند و به‌‏هیچ‏‌وجه دنباله‌‏رو مکتب‏هاى بشرى، اعم از فلسفى، اقتصادى یا سیاسى نیستند و در همه این زمینه‏‌ها، خود مکتبى مستقل شمرده مى‏‌شوند.
پیرامون تشکیل حکومتى برمبناى قوانین الهى، این‏گونه مى‌‏توان بیان داشت که هر دو حرکت، بر اساس دین، حکومت تأسیس کردند؛ حکومتى بسیار نیرومند با همه اسباب و لوازم و ضوابط آن و با این هدف که دین را از کُنج معابد بیرون آورند و به صحنه اجتماع بکشانند.
جهان هرگز انتظار آن ‏را نداشت که دست‏کم در عصر حاضر، دین بتواند قدرت سیاسى را به دست گیرد. اما شاهد بودیم که اسلام در آغاز ظهور و در عصر انقلاب، در بین بهت و حیرت جهانیان، حکومت «اللّه» را بر پایه قوانین الهى و دستورات قرآنى استوار کرد. شخص رسول‏ اکرم(ص) و جانشینانش در آن زمان و نیز شخص امام خمینى(ره) و جانشین ایشان مقام معظم رهبرى در عصر حاضر، با قدرت تمام، زمام امر دین و سیاست را به دست گرفتند و حتى در جنگ و صلح که عنصرى اجتناب‌‏ناپذیر در عرصه سیاست و حکومت است، با ایفاکردن نقشى بزرگ، سرانجام پیروز و سرفراز از غائله بیرون آمدند.
حرکتهاى بزرگ در همان دوران آغاز و شکوفایى دچار نفاق و دو دستگى مى‌‏گردند و سرانجام با پیدایش منافقین مبتلا به دشمن خودى گردیده که از بیگانه بدتر و ضربه‌‏اش از دشمن خارجى، کارى‌‏تر است. نقش منافقان در صدر اسلام و به‌‏ویژه پس از هجرت، در سراسر سوره‌‏هاى مدنى قرآن بازگو شده است. هر قدر اسلام پیش مى‏رفت و عمر پیامبر(ص) به‏‌سر مى‌‏رسید، نقش آنان بیشتر مى‏‌شد و مبارزه قرآن با آن‏ها گسترش مى‌‏یافت تا جایى که یک سوره کامل درباره ایشان نازل گردید. در زمان نزول سوره‏‌هاى مائده و توبه نیز که از آخرین سوره‌‏هاى مدنى هستند، نبرد اسلام با نفاق به اوج رسید. از طرفى، شاهد بودیم که انقلاب اسلامى ایران پس از پیروزى، عیناً به چنین دشمن خودى مبتلا گردید که در ایدئولوژى خود هدفى جز ضربه‌‏زدن را دنبال نمى‏‌کردند ولى چه‏‌بسا همین مسلک، آغازى براى نیستى و پوچى آن‏ها بود.
نگاه و تأثیر جهانى نیز از موارد مشترک این برانگیختگى الهى است که بیدارى اسلامى از ثمرات این نوع نگاه است که اگرچه دشمنان با دست و پا زدن در کندى موقت آن موفق شوند ولى در نهایت فرا راه خود را خواهد گشود. باش تا صبح دولتش بدمد.

 

تسنیم

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا