جمله مادر شهید مازندرانی که امام را منقلب کرد!

بصیر، در سفری که مقام معظم رهبری در مهر ماه ۱۳۷۴ به مازندران داشتند، در دیداری با خانواده های شهدا در حسینیه عاشقان کربلای ساری به نقل خاطره ای از یک مادر شهید مازندرانی پرداختند که تقدیم به مخاطبان گرامی می شود.

***

شنیده نشد که خانواده‌ی شهیدی بی‌تابی و ناشکری کند. البته گریه کردن ایرادی ندارد؛ امّا ناشکری نکردند. برای خدا دادند و این، آن چیزی است که مردان بزرگ عالم را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

زمانی من به مازندران آمدم. در یکی از شهرهای مازندران، بعد از سخنرانی، وقتی می‌خواستم سوار اتومبیل شوم، دیدم خانمی به اطرافیان اصرار می‌ورزد که با من صحبت کند. گفتم که بگذارند بیاید.

خانم جلو آمد و گفت: «پسر من در دست بعثی ها اسیر بود. همین چند روز قبل به من خبر دادند که او زیر شکنجه کشته شده است. شما که به تهران رفتید، از قول من به امام سلام برسانید و بگویید: پسر من فدای شما؛ من ناراحت نیستم.»

این جمله را در همین مازندران – در بابل یا ساری، یادم نیست – خانمی به من گفت. وقتی در تهران مطلب را به امام گفتم، آن مرد با عظمت و با ابهّت و آن کوه صبر و حلم، چنان در هم و منقلب شد که تعجّب کردم!

۱۳۷۴/۰۷/۲۲

 

 

بلاغ

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا