تقویم تاریخ – ۱۹ اسفند

بصیر،

۷۵۸م:بسياري از مورخان، روز كشتار راونديه در بغداد را «دهم مارس» درسال ۷۵۸ ميلادي (۱۴۱ قمري) نوشته اند. عده مقتولان ۶۰۰ تن ذكر شده است. اين گروه در باطن براي گرفتن انتقام خون ابومسلم خراساني از منصور ـ خليفه عباسي، از ايران به بغداد كه هنوز كاملا ساخته نشده بود رفته بودند. آنان پس از ورود به بغداد خود را جان نثار خليفه وانمود و درخواست ملاقات با وي را کرده بودند. راونديه پيش از ورود به اقامتگاه خليفه، شمشير ها را در زير لباس پنهان كرده بودند. درجريان ملاقات و هنگام حمله، به خليفه آسيب نرسيد ولي همه اين جماعت به دست عمال او كشته شدند.

ابومسلم كه به حكومت امويان پايان داده و عباسيان را روي كار آورده بود بسال ۷۵۴ ميلادي به تصميم منصور خليفه عباسي كشته شد. پس از رسيدن اين خبر به ايران، هواداران او به صورت گروههاي جدا ازهم بپاخاستند كه يكي از آنها «سندباد» نيشابوري بود. منصور که همانند اشکانيان و ساسانيان مي خواست که مرکز حکومت (خلافت) در کنار دجله و در بين النهرين باشد براي اين منظور بغداد را كه يك روستا بود انتخاب و از سال ۷۵۵ ميلادي كار ساختن آن را آغاز كرده بود. وي مقداري از مصالح ساختماني مورد نياز را از تخريب ابنيه تيسفون كه حدود هشت قرن پايتخت ايران بود و در همان نزديكي (شش فرسنگي = ۳۶ کيلومتري) قراردارد به دست آورده و به بغداد منتقل کرده بود. وي نام پارسي بغدادرا (که مفهوم “هديه خدا” دارد) تغيير نداد. در پارسي باستان “بغ” خدا و “داد” از مصدر دادن و هديه کردن است.

۱۳۴۲ش:مجلس شوراي ملي ۱۹ اسفند ۱۳۴۲ كابينه حسنعلي منصور را كه دو روز پيش از آن و در پي كناره گيري امير اسدالله علم مامور تشكيل دولت شده بود تاييد كرد و اداره انتشارات و راديو تبديل به وزارت اطلاعات (انتشارات و مطبوعات ــ ارشاد ) شد كه بعدا سازمانهاي ديگري از جمله جهانگردي بر آن اضافه گرديد و نصرت الله معينيان روزنامه نگار معروف تصدي وزارت تازه را برعهده گرفت. قبلا امور مطبوعات از جمله صدور پروانه نشريات از اختيارات وزارت كشور و پيش از آن شوراي عالي فرهنگ بود.

معينيان كه در شايستگي او در مديريت، ميهندوستي و پاكدامني جاي ترديد وجود ندارد و از مردان بزرگي است كه ايران در تاريخ معاصر خود به وجود آورده است پيش ازقبول مديريت انتشارات و راديو، سردبير روزنامه بود.

وي راديو ايران و خبرگزاري پارس را كه دو موسسه تقريبا «مرده »بودند با كمترين هزينه و نيروي انساني به صورتي در آورد كه با بهترين موسسات مشابه در كشورهاي پيشرفته كوس برابري مي زدند. براي رسيدن به اين هدف، معينيان مقررات استخدامي جدا گانه اي را همراه با انضباط سخت و آموزش ضمن خدمت به اجرا در آورد كه در آن پرداخت دستمزدها به صورت روزانه صورت مي گرفت. حتي از قلم افتادن يك «واو» در يك مطلب جريمه سنگين داشت و همين روش باعث پرورش نسلي شد كه تا سالها رسانه هاي كشور را با كيفيت خوب اداره مي كرد.

معينيان با ابداع تلفن ۲۷۰۰۰ شخصا به نظرات مردم نسبت به برنامه هاي راديو رسيدگي دقيق مي كرد و اگر از يك موسسه دولتي ديگر شكوه و شكايت كرده بودند تا رسيدن به حصول نتيجه، كار را شخصا دنبال مي كرد. در زير دفتر ويژه تلفن ۲۷۰۰۰ اقدامهايي را كه درباره هر تماس تلفني مخاطب صورت گرفته بود شخصا مي نوشت و امضاء مي كرد كه مطالعه آن براي هر پژوهشگر تاريخ مي تواند جالب باشد.

معينيان نامه هاي وارده را در كمتر از ۱۲ ساعت مي خواند و پاسخ مي داد و از دريافت پيشنهاد ها و طرحهاي تازه استقبال مي كرد و حتي آنها را مي خريد. براي هر برنامه، يک شورا به وجود آورده بود و اتخاذ هرگونه تصميم با نظر شورا بود که اعضاي آن در کار خود استاد بودند.

در آن زمان كه براي دولت اشاره به كوچكترين ضعفي قابل تحمل نبود، معينيان اجازه پخش برنامه روزانه «در گوشه و كنار شهر» را در پرايم تايم (ساعت ۴ و نيم بعد از ظهر) از راديو ايران داده بود كه ضعفها و نارسايي هاي جامعه تهران را منعكس مي كرد. خبرهاي ساير كشور ها بايد از چند منبع گرفته مي شد تا مبادا يك منبع مغرض باشد و ميهن ما هنوز نتوانسته معادل سردبيراني كه او در دوران طولاني مديريت خود بر خبر گزاري و راديو پرورش داد توليد كند.

امير اسدالله علم در بهمن ماه سال ۱۳۴۱ با برداشتن معينيان از سازمان انتشارات و راديو و انتصاب او به وزارت راه اشتباه بزرگي را مرتكب شد كه در به وجود آمدن رويدادهاي خرداد ۱۳۴۲ تاثير فراوان داشت. برنامه هاي راديو با مديريت منصوب از جانب اسدالله علم تا حدي باعث تشديد وضعيت شد و فردي كه جانشين معينيان شده بود اجازه داده بود كه در بهار ۱۳۴۲ دستگاههاي پخش ساز و آواز راديو را به شهر قم ببرند و در ميدانها و چهار راههاي اين شهر با صداي بلند ترانه پخش كنند ــ كاري كه قبلا سابقه نداشت. علم چند ماه بعد متوجه اشتباه خود مبني بر تغيير معينيان از سازمان انتشارات و راديو شد و او را با حفظ سمت وزارت راه بار ديگر به مديريت آن سازمان باز گردانيد كه حسنعلي منصور در اسفند همين سال انتشارات و راديو و ادارات مربوط را در هم ادغام كرد و به صورت وزارتخانه در آورد.

معينيان سالها بعد با هدف خدمت به وطن و هموطنان پيشنهاد رياست دفتر شاه (اصطلاحا دفتر مخصوص) را پذيرفت تا رابط اطمينان بخش و بي غرضي ميان مردم و شاه باشد. ولي، روال كار در دربار طوري بود كه معينيان امكان كمك كردن به حل مسائل را به دست نمي آورد و در اينجا يك مدير شايسته، بي نظر و ميهندوست عملا خنثي شده بود و كار موثري نمي توانست انجام دهد. سپهبد نصيري هم با مخالفت با برنامه هاي اصلاحي معينيان کار را بر او دشوارتر ساخته بود. نصيري نمي خواست که شاه مستقيما و از دست اول (مردم) از مشکلات و مسائل آگاه شود. نصيري مايل بود که همانند سابق، مسائل پس از سانسور او به اطلاع شاه برسد و ارسال پاسخ ها نيز تحت کنترل او باشد. بسياري از انديشمندان وطن خارج ساختن معينيان از بخش اجرايي ايران و قراردادن او را در چهار ديواري يك دفتر در طول يك دهه بزرگترين آسيب به ايرانيان و به منزله يك توطئه مي دانند. محروم كردن ايران از نيمه دهه ۱۳۴۰ از استعداد مديريت، مهارتها و درستي و پاکدامني خاص معينيان لطمه و نقصان بزرگي بود كه هرگز جبران نخواهد شد. معينيان از شهر اصفهان برخاسته است.

معينيان، روزي كه وزير شد

 

۱۳۴۴ش:چند هفته پس از صدور حکم محکمه نظامي تهران، در اين ماه در سال ۱۳۴۴ ، آكهي رسمي حاوي اسامي سران حزب كمونيست «توده» را كه غيابا به اعدام و يا حبس محكوم شده بودند درچند نوبت در روزنامه ها – من باب احضاريه! منتشر كرده بودند؛ از اين قرار:

دكتر رضا راد منش، دكتر فريدون كشاورز، دكتر غلامحسين فروتن، احسان طبري، ايرج اسكندري، عبدالصمد كامبخش قزويني، رضا روستا، آرداشس آوانسيان، يوسف جماراني، پتروس شمعوني، علي امير خيزي و محمود بقراطي به اعدام و مريم فيروز به حبس ابد. اين عده قبلا با كمك سازمان نظامي حزب توده از زندان قصر فرار كرده و به خارج از كشور رفته بودند. قبلا قرار نبود كه محكمه نظامي به محاكمه اين عده بپردازد، ولي بعدا پرونده از دادسراي تهران به دادرسي ارتش ارسال شده بود.

۱۹۹۴م:دهم مارس سال ۱۹۹۴ در تشييع جنازه و مراسم تدفين بانو ملينا مركوري وزير فرهنگ يونان كه از بيماري سرطان در گذشته بود بيش از يك ميليون يوناني شركت كردند كه با توجه به جمعيت شهر آتن كاري بي سابقه و يك تشويق و دلگرمي براي همه كساني بود كه براي خدمت صادقانه به وطن خود كمر همت مي بندند. اين تشييع جنازه در رديف رويدادهاي تاريخي اروپا مهم ثبت شده است.« ملينا» لقب قهرمان ملي يونان را به دست آورده بود.

وي كه يك بازيگر فيلم بود از نوجواني به وطن خود يونان عشق مي ورزيد و با اين كه با شوهرش در آمريكا زندگي مي كرد از سال ۱۹۶۷ كه سرهنگها با كودتا بر يونان مسلط شدند در سطح جهان دست به يك مبارزه پيگير بر ضد آنان زد كه هفت سال طول كشيد . وي از شهري به شهر ديگر مي رفت و ضمن برگزاري مصاحبه و جلسات سخنراني ، با گريه و اشك از مقامات و مردم مي خواست كه اجازه ندهند گهواره دمكراسي جهان و زادگاه فلسفه و حق درچنگ چند سرهنگ فرومايه اسير باشد .

پس از بازگشت دمكراسي به يونان از جانب حزب سوسياليست نامزد نمايندگي پارلمان شد و انتخاب گرديد.

وي پس از هشت سال عضويت پارلمان تصدي وزارت فرهنگ يونا ن را برعهده و تلاش بسيار كرد كه آتن به عنوان پايتخت فرهنگي اروپا شناخته شود. ملينا سپس مبارزه وسيعي را براي بازگرداندن اثار باستاني؛ مجسمه ها ، سنگهاي مرمر يونان و… يونان باستان از موزه هاي ساير كشورها به ويژه انگلستان آغاز كرد و در جلسات يونسكو همه مساعي خود را بكار برد تا سرقت و تخريب و حتي بي اعتنايي به ميراث فرهنگي يك ملت كه هويت ملي است به عنوان جرم بين المللي در آيد.

ملينا كه ۱۸ اكتبر ۱۹۲۳ در آتن متولد و در ۶ مارس ۱۹۹۴ در يك بيمارستان نيويورك در گذشت در زندگي هنري خود هم كه پيش از ورود به سياست به‌آن اشتغال داشت موفق بود و ستاره فيلمهاي معروفي چون « يكشنبه ها ، هرگز » و « اتوبوسي به نام هوس » بود.

ملينا مركوري

 

۱۹۴۹م:دهم مارس۱۹۴۹ بانوي آمريكايي «ميلدرد گيلارز Mildred Gillars» در يك دادگاه فدرال آمريكا به جرم خيانت به وطن به ۱۲ سال زندان محكوم شد. جرم اين بانو كه هنگام محاكمه ۴۹ ساله بود اين بود كه در دوران جنگ جهاني دوم، مدتي گوينده برنامه زبان انگليسي راديو آلمان (رادیو برلین) شده بود.

محاکمه پر سر و صدای میلدرد که در ۱۹۰۰ در شهر پورتلند ایالت مین Maine به دنیا آمده و در ۲۵ ژوئن ۱۹۸۸ درگذشت شش هفته طول کشیده و هشتم مارس ۱۹۴۹ پایان یافته و دو روز بعد حکم مجازات وی صادر شده بود. میلدرد در سال ۱۹۴۸ و سه سال پس از سقوط برلین (برلن) و تقسیم و اشغال نظامی آلمان دستگیر و به آمریکا فرستاده شده بود. اتهام او کمک به دشمن و تضعیف روحیه آمریکائیان با پخش مطلب از رادیو برلین بود. میلدرد در جلسات دادگاه گفته بود که او تنها یک گوینده بود و کار گوینده خواندن مطالبی است که به دست او می دهند. نویسنده اخبار و مقالات؛ افراد دیگری بودند و این مطالب قبلا به زبان آلمانی پخش شده و سپس به انگلیسی برگردانده و برای پخش به بخش زبان انگلیسی سازمان رادیو داده می شد که در آنجا چندین نفر کار می کردند از جمله یک تبعه انگلستان.

میلدرد همچنین این مطلب دادیار دادگاه (نماینده دادستان و مدافع کیفرخواست) را که او در جریان تحصیل در یک مدرسه عالی نیویورک به همکلاسی آلمانی خود دلبستگی یافته و به دنبال او به آلمان رفته و ماندگار شده بود یک داستان تخیلی و ماجرای ساختگی جهت برانگیختن ضدیت در اذهان خواند. وی گفته بود که علاقه مندی به کار سینما و بازیگر شدن در فیلم داشت و چون تلاش او در نیویورک به پیروزی نیانجامید برای ادامه تحصیل به آلمان رفت. هنوز جنگی در کار نبود و او در دوسلدورف به تحصیل موسیقی و هنرهای دراماتیک پرداخت و برای تامین معاش، در ساعات فراغت زبان انگلیسی تدریس می کرد. در این کار بقدری ماهر و معروف شده بود که سازمان برلیتز ویژه آموزش زبانهای خارجی به آلمانی ها اورا استخدام کرد و به برلین برد. در آنجا، رسایی سخن و تکلم کامل کلمات و داشتن لهجه اصيل بر شهرت او افزود و در سال ۱۹۴۰ و ۱۴ ـ ۱۵ ماه پیش از ورود آمریکا به جنگ، در بخش اخبار به زبانهای دیگر به استخدام سازمان رادیو برلین درآمد. می دانید که در وضعیت جنگ، تصمیمگیری و کنترل حیات از دست فرد خارج می شود و جریان جنگ همانند سیل فرد را با خود می برد و گاهی هم به سنگ می کوبد و بنابراین، اراده فرد نقش ندارد.

میلدرد تنها آمریکایی نبود که متهم به چنان اتهامی شده باشد؛ رابرت هنری بست، داگلاس چاندلر، بانو «ایوا تگوری موگ (معروف توکیو رز)» و … اتهاماتی از این دست داشتند و به زندان طولانی محکوم شدند. ایوا گوینده انگلیسی زبان رادیو ژاپن در طول مخاصمه دو دولت در یک دادگاه سانفرانسیسکو به تحمل یک زندان طولانی محکوم شده بود. وی یک بانوی آمریکایی ژاپنی تبار بود. يك دادگاه لندن نیز «ويليام جويس» گوینده بریتانیایی بخش زبان انگليسي راديو برلین را به اعدام محكوم كرد و اين حکم اجرا شد.

میلدرد پس از تحمل دوران محکومیت، مقیم ایالت اهایو شد و در یک مدرسه در حومه شهر کلمبوس به تدریس زبان آلمانی مشغول شد، در ۶۵ سالگی بازنشسته و در ۸۸ سالگی درگذشت. در سالهای اخیر، آمریکاییان همکار و یا در معرض سوء ظن به همکاری با القاعده گرفتار همین نوع اتهام شده اند.

Mildred Gillars

 

۲۰۰۳م:دركشورهايي كه راديو ــ تلويزيونها غيردولتي هستند و به صورت تجاري عمل مي كنند از جمله آمريكا اگر يگ برنامه هر قدر مهم از نظر فني ومحتوا ، در ريتينگRating ( درصد بيننده و شنونده ) نمره كمي بياورد تعطيل خواهد شد ، زيرا صاحبان آگهي اجازه نمي دهند اعلانشان در آن برنامه پخش شود .

« فيل دانهو» روزنامه نگار قديمي كه يك برنامه ميز گرد زنده همراه با پرسش و پاسخ تلفني را در شبكه ام. ا س. ان. بي. سي.( نشنال برادكستينگ كورپوريش ــ آمريكا ) اداره مي كرد و براي يك گروه آگاه با تحصيلات بالا جالب بود اعلام كرد كه چون در صد بينندگان برنامه او از نصاب معين پايين رفته ، ادامه آن برنامه براي شبكه مقدور نيست و از ۲۸ فوريه ۲۰۰۳ تعطيل خواهد شد! . معناي اين عمل اين است كه شبكه ها به خاطر اعلان و در آمد ؛ مجبورند سليقه اكثريت مخاطبان را ملاك قرار دهند و از برنامه هاي سنگين و مهم( فرهنگي ــ سياسي ) ، صرف نظر از كيفيت توليد ، كه در خور فهم و مطابق سليقه و پسند اكثريت نباشد صرفنظر كنند و افت كار را بپذيرند كه اين ، يك ضعف بزرگ رسانه ها ي غير دولتي در دهه هاي اخير بوده است .

در بيشتر كشورها ، هنوز شبكه هاي راديو ــ تلويزيوني دولتي ( عمومي ) هستندو هزينه هاي آنها از محل مالياتها و عوارض تامين مي شود . آمريكا هم يك شبكه عمومي ( بدون آگهي تجاري ) دارد كه غير دولتي است و هزينه آن ازاعانات مردم و موسسات و كمك هاي آموزشي ــ فرهنگي دولت تامين مي شود.

Danahue

۲۴۱پیش ازمیلاد:روم در جنگ دريايي دهم مارس سال ۲۴۱ پيش از ميلاد نيروي دريايي كارتاژ ( قرطاجنه ــ شمال آفريقا ) را شكست داد و از آن پس نزديك به هزار سال آقاي مديترانه بود. اين نبرد كه به جنگ « ائوگوسا ( جزيره اي در مديترانه ) » معروف شده است روم را به صورت يك ابر قدرت در آورد.ايران ابر قدرت ديگر جهان بود.

انگيزه جنگ ، دست اندازي كارتاژ Carthage به جزاير جنوبي ايتاليا از جمله سيسيل ( سيچيليا ) بود . دولت روم در آغاز كار از دادن اعلان جنگ به كارتاژ كه برتري دريايي داشت هراس داشت.

بزرگان روم چاره كار را بر وضع ماليات تازه و دعوت از كشتي سازان فنيقي و يوناني براي ساختن كشتي جنگي براي آن دولت ديدند و طولي نكشيد كه دويست كشتي نظامي از نوع كاملا تازه كه هر پاروي آنها را پنج مرد به حركت در مي آوردند آماده شد .

جراثقالهاي اين كشتي ها مي توانست سنگهاي بزرگ و گوي هاي چرب ( آغشته به روغن ) شعله ور را به سوي كشتي هاي دشمن پرتاب كند و آنها را به آتش بكشد.

در سينه اين كشتي ها همانند كشتي هاي تانك بر ( تانك لاندينگ ) امروز تخته هاي كشويي بلندي نصب مي شد كه سربازان پياده و سوار بتوانند سريعا در ساحل دشمن پياده شوند و تعرض خود را آغاز كنند . اين تخته ها ( پلهاي تخته اي ) هنگام دريانوردي بر دو بدنه كشتي بسته مي شد و پس از نزديك شدن به ساحل به قسمت سينه كشتي انتقال مي يافت كه در عين حال از اصابت تير به سربازان تا توقف كشتي در آبهاي كم عمق جلوگيري كند.

بايد دانست كه بيشتر مردم كارتاژ را مهاجران فنيقي ( سوريه و لبنان امروز ) تشكيل مي دادند.

۱۸۰۴م:دهم مارس ۱۸۰۴ و در شهر سن لوئی آمریکا، مراسم تحویل مالکیت دو میلیون و ۱۴۷ هزار کیلومتر مربع از سرزمین آمریکای شمالی (تقریبا یک و نیم برابر وسعت ایران) از جانب دولت فرانسه به دولت واشنگتن برگزار شد. تا آن زمان بخش میانی آمریکای شمالی (طرفین رود می سی سی پی) متعلق به فرانسه و بخش غربی و فلوریدا (جنوب شرقی) وابسته به اسپانیا بود و دولت واشنگتن تنها مناطق ۱۳ گانه انگلیسی نشین شرق آمریکا را در کنترل داشت. توماس جفرسون رئیس جمهور وقت که در جریان اوضاع فرانسه (به دلیل اقامت نسبتا طولانی قبلی در پاریس) قرارداشت و می دانست که ناپلئون برای ادامه جنگهایش به پول نیاز دارد آمادگی آمریکاییان برای دادن وام به فرانسه را به او اعلام کرده بود و چون این وامها از سه میلیون و ۷۵۰ هزاردلار طلا گذشت به ناپلئون اشاره خرید متصرفات فرانسه در آمریکای شمالی را داد که در قرن هجدهم به نام لوئی چهاردهم پادشاه وقت فرانسه به «لوئیزیانا» اسمگذاری شده بودند. ناپلئون که توجه به متحد کردن اروپاییان قاره ای (بدون انگلستان) زیر پرچم خود داشت حاضر به فروش شد و پس از چانه زنی، لوئیزیانای فرانسه که اینک ۱۴ ایالت آمریکا را از مونتانا و داکوتاها تا میسوری و اوکلاهما تشکیل می دهند به ۱۵ میلیون دلار به دولت واشنگتن فروخته شد که پس از کسر بدهی، فرانسه ۱۱ میلیون و ۲۵۰ هزار دلار دریافت کرد و یکشبه وسعت ایالات متحده بیش از دو برابر شد که بعدا فلوریدا را از اسپانیا و الاسکا را از روسیه خریداری کرد و با یک رشته جنگ، مکزیک را از غرب و جنوب خود بیرون راند. پس از تحویل متصرفات فرانسه به دولت واشنگتن، این دولت برای راضی نگهداشتن فرانسویان ساکن نیوارلئان، نام لوئیزیانا را بر مناطق اطراف آن بندر بزرگ گذارد که یکی از ایالات آمریکاست.

 

۱۸۳۱م:دهم مارس ۱۸۳۱ لوئي فيليپ رئيس وقت كشور فرانسه يك نيروي نظامي مركب از داوطلبان خارجي به نام لژيون خارجي فرانسه كه نوعي سپاه مرسنر (اصطلاحا؛ مزدور) است ايجاد كرد. «الجزاير» بعدا محل استقرار اين لژيون تعيين شد. قراربود از اين لژيون در مستعمرات و كار استعمار استفاده شود كه بعدا در جنگهاي جهاني اول و دوم هم شركت داده شدند. براي ورود به اين لژيون به «گذشته متقاضي ـ هرچه که بود» توجه نمي شد!.

تاريخ مرسنري طولاني است و از يونان باستان آغاز مي شود. در قدیم، افراد با هدف غارت و چپاول مغلوبين و يا دريافت سهمي از غنيمت و در قرون معاصر صرفا به خاطر تامين معيشت و يا دريافت امتيازهايي از قبيل تبعه شدن و … به استخدام ارتشهاي خارجي درمي آيند. گارد واتيكان از مرسنرهاي سويسي تشكيل شده است. در دهه هاي اخير، در كشورهايي كه قانون نظام وظيفه عمومي ندارند و داوطلب برای در نیروهای مسلح کم است؛ استخدام شدن براي جنگيدن بارديگر رو به افزايش گذارده به عبارت ديگر مرسنري دوباره رونق گرفته و براي اين كار (مقاطعه كاري جنگ) حتي كمپاني هاي بزرگ تاسيس شده است كه يكي از آنها كمپاني «بلك واتر» در آمريكاست كه داستاني طولاني دارد و افراد مسلح به عراق و افغانستان فرستاده است.

 يک گارد سويسي واتيکان

 

۱۸۶۲م:دهم مارس ۱۸۶۲ به تصميم دولت فدرال آمريكا براي نخستين بار در اين كشور دلار كاغذي رايج شد. در آن زمان آمريكا داراي دو دولت بود كه با هم در جنگ و ستيز بودند. دلارهاي كاغذي كه به صورت اسكناسهاي ۵، ۱۰، ۲۰، ۵۰، ۱۰۰، ۵۰۰ و ۱۰۰۰ دلاري انتشار يافته بود در ايالات شمالي (فدراسيون آمريكا) در اختيار مردم قرارگرفت و چون جنگ داخلي در جريان و حالت فوق العاده برقرار بود؛ مخالفت زيادي در برابر اين اقدام دولت كه براي تامين هزينه جنگ نياز به پول فراوان داشت و طلاي كافي موجود نبود ابراز نشد. ايالات جنوبي (كنفدراسيون آمريكا) هم براي خود به انتشار دلار كاغذي دست زدند كه از ۵۰ دلاري شروع مي شد. دلار كاغذي پس از جنگ داخلي امريكا كه در ۱۹۶۵ پايان يافت اعتبار خود را از دست نداد و ادامه يافت كه با پايه محاسبات مالي قرار گرفتن آن پس از جنگ جهاني دوم، عامل قدرت آمريكا شده است. دولت آمريكا بعدا طلا را از پشتوانه دلار حذف كرد. دلار آمريكا در چند سال اخير (سالهاي منتهي به ۲۰۰۸) كه هزينه هاي دولتي درنتيجه عمليات نظامي درعراق و افغانستان افزايش يافته و دولت را مقروض ساخته ارزش برابري خود را در برابر پولهاي ديگر از دست داده و در سراشيبي قرارگرفته است و …. مداخله نظامي شوروي در افغانستان در دهه ۱۹۸۰، اين اتحاديه را هم به همين وضعيت افكنده بود.

۱۸۶۴م:ابراهام لينكلن رئيس جمهوري وقت آمريكا دهم مارس سال ۱۸۶۴ ميلادي در جريان جنگ داخلي اين كشور ژنرال يوليسس گرانت Ulysses Grant را به فرماندهي كل نيروهاي اتحاديه ( فدراسيون آمريكا ) منصوب كرد و جنگ در اوريل ۱۸۶۵ با پيروزي نيروهاي فدراسيون پايان يافت . ژنرال گرانت بعدا به رياست جمهوري آمريكا هم انتخاب شد.

در پي جنگ خونين چهار ساله داخلي آمريكا كسي مجازات نشد و به همين دليل كينه ها سريعا پايان فت .از اين روش ۱۳۰ سال بعد ، پس از انتقال قدرت در اتحاديه افريقاي چنوبي به اكثريت سياهيوست استفاده شد و در اين كشور هم كسي به خاطر كارهاي گذشته اش با اجراي برنامه « اعتراف كن ، پوزش بخواه و عفو شو » مجازات نشد.

در جنگ داخلي آمريكا فرماندهي نيروهاي كنفدراسيون را ژنرال « لي » برعهده داشت كه پس از جنگ يك دانشگاه تاسيس كرد كه هنوز به نام او باقي است.

ژنرال گرانت

۱۸۹۰م:«ویاچسلاو مولوتوف» که در سه دهه حساس از قرن بیستم بازیگر اصلی صحنه سیاست جهان بود و طراحی قرارداد عدم تجاوز آلمان و روسیه، تقسیم لهستان، تعرض به فنلاند و … ازجمله کارهای او بود نهم مارس ۱۸۹۰ در روسيه به دنيا آمد. وی که دهها سال رئیس دیپلماسی روسیه بود در کار خود به قدری خشن بود که فنلاندی ها بمب های دست ساز (عمدتا بنزینی) را کوکتل مولوتوف (مهمانی عصرانه مولوتوف) نام گذارده اند که جهانی و وارد لغتنامه ها شده است. خروشچف مولوتوف را از مقام دولتی و حزبی برکنار کرد ولی برژنف بازگردانید و چرننکو در دوران کوتاه رهبری خود با او مشورت می کرد. مولوتوف که از فعالان انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ بود در ۹۶ سالگی در سال ۱۹۸۶ درگذشت و برخی از رسانه ها بمناسبت یکصد و بیستمین زادروز او چند مورد از اندرزها و نظراتش را منتشر کرده اند از جمله:

ـ بزرگترین شکست ما (روسها) که زیربنای شکست های دیگر است این بوده است که نتوانستیم روزنامه نگار خوب بوجود آوریم.

ـ چین (نه روسیه) تنها امید جهانیان است.

ـ سلاح اتمی مانع از جنگ جهانی دیگری خواهد شد ولی نه جنگهای محلی و حتی منطقه ای.

ـ سلاح اتمی بود که آمریکا را ابرقدرت و امپریالیست کرد.

ـ آمریکا که با جنگ ساخته شده بدون جنگ نمی تواند قدرت خودرا حفظ کند.

ـ بقای ایالات متحده در این بوده است که در اینجا، تفاوت ثروت زیاد ولی اختلاف طبقاتی و خودنمایی (افاده) بسیار کم است.

ـ هر فارغ التحصیل دانشگاه یک مخالف جامعه طبقاتی است و تا اختلاف طبقاتی وجود داشته باشد انسانها از آرامش برخوردار نخواهند شد.

ـ ادامه زورگویی و ستمگری باعث احیاء آنارشیسم (امروزه اصطلاحا: تروریسم) می شود.

۲۰۰۳م:جيمي كارتر رئيس جمهوري پيشين آمريكا از حزب دمكرات در اظهار نظر خود كه در شماره يكشنبه ، ۹ مارس ۲۰۰۳ ، نيويورك تايمز به چاپ رسيد گفته بود: «حمله يكجانبه نظامي به عراق با ملاك و ضوابط «جنگ عادلانه» همخواني ندارد و اگر صورت گيرد ناقض موازين بين المللي و اصول اديان است. وي گفته بود كه دولت بوش هنوز همه راههاي حل مسالمت آميز مسئله را طي نكرده است. به اظهار كارتر، اتهامات وارده از سوي دولت بوش به دولت عراق هنوز به ثبوت نرسيده و در وضعيت فعلي قانع كننده نيستند.

جورج دبليو بوش به استدلال کارتر توجه نکرد و چند روز بعد دستور حمله نظامي به عراق را بدون مجوز سازمان ملل صادر کرد که اينک در باتلاق عراق گير کرده وعراق بزرگترين مسئله براي آمريکا شده است.

Carter

 

۴۱۸: امپراتوري روم يهوديان را از داشتن مشاغل دولتي محروم كرد.

۱۵۷۲: به دستور اليزابت اول دراين روز «توماس هووارد» امير منطقه نورفك انگلستان به جرم خيانت گردن زده شد.

۱۶۲۴: انگلستان به امپراتوري اسپانيا اعلان جنگ داد.

۱۶۲۵: چارلز اول پادشاه وقت انگلستان به اعضاي پارلمان اين كشور كه حاضر به وضع ماليات تازه نبودند گفت برويد و يازده سال ديگر بياييد؛ تا آن زمان به شما نيازي تيست.

۱۹۴۵: امپراتوري ژاپن كه تمامي شبه جزيره هندوچين را تصرف كرده بود يكي پس از ديگري به كشورهاي پنجگانه اين منطقه كه قبلا مستعمره فرانسه و انگلستان بودند استقلال داد و اين کار را از ويتنام شروع كرد.

۱۹۸۵: كنستانتين چرننكو Konstantin U. Chernenko رهبر ۷۳ ساله شوروي پس از ۱۳ ماه حكومت بر اين کشور درگذشت.

بیتوته

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا