تقدیم به آزادگانی که عزت ملت‌شان را صیانت کردند

«اسارت» با استخوان‌های شکسته و تحمل ۱۱ ساله به «آزادگی» تغییر نام یافت

بصیر، روز ۲۶ مرداد ۱۳۶۹، میهن اسلامی شاهد حضور کبوتران سبک‌بالی بود که پس از سال‌ها زندان در اسارتگاه‌ها، قدم به خاک پاک میهن اسلامی خود می‌گذاشتند.

در هر حال، قاصدک آزادی در چنین روزی پیام‌آور رهایی شده و این کبوتران از بند رسته به آغوش گرم ملت خود باز گشتند.

میهن اسلامی چراغانی بود و شعف و سروری وصف‌ناپذیر از حضور این رسولان انقلاب و جنگ، سراسر ایران را فرا گرفته بود. اولین عکس‌العمل آزادگان از دیدن وطن، بوسه زدن بر خاک آن بود.

به سراغ امام و مقتدای خود رفتند که خواندند: اگر روزی اسراء برگشتند و من نبودم، سلام مرا به آنها برسانید و بگوئید خمینی در فکرتان بود.

مشتی نمونه خروار

مصاحبه با یکی از سرفرازان آزاده را به نیابت از دریای فضیلت‌های آزادگان پرافتخار کشور استان‌مان مازندران تقدیم حضور گرم شما خواننده گرامی می‌کنیم تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.

سیدخلیل عمادی از شهرستان ساری است که در عملیات بیت المقدس ۶ مجروح و به اسارت نیروهای بعثی درآمد.

از نحوه اسارت و روزهای آغازین می‌گوید: ۷۶ نفر از بچه‌های ساری به‌عنوان سرباز و به‌منظور آموزش روانه پادگان ارتش در خاش شدیم. پس از طی مراحل آموزش، راهی جبهه غرب کشور منطقه سونگون و بعد از آن در منطقه عملیاتی بیت‌المقدس ۶ شرکت کردیم. ۴۵ نفر به‌عنوان خط‌شکن به مواضع بعثی‌ها زدیم اما به دلیل نبود نیروی پشتیبانی با وجود اینکه خط دشمن را تصرف کردیم اما نیروهای ما محاصره شدند و از جمع ما ۴۱ نفر شهید و ۴ نفر به اسارت درآمدیم. دو نفر از اسرا به نام‌های صادق زاهدیان و اصغر اخوتیان امدادگر بودند و به بی‌راهه رفتند و اسیر شدند. من و هم‌رزم دیگرم از شدت جراحت به دلیل اصابت ترکش توان حرکت نداشتیم، طبق معمول انتظار آن را می‌کشیدم که نیروهای بعثی با ما هم همچون دیگر مجروحان رفتار کنند یعنی انتظار تیر خلاص را می‌کشیدم، اما یک شیعه عراقی بالای سرمان حاضر شد و ما را تا بیمارستان صحرایی عراق رساند، ۵۲ روز در بیمارستان صحرایی گذراندم و پس از آن روانه اردوگاه ۱۱ اسرای تکریت شدم.

http://www.bloghnews.com/images/docs/files/000126/nf00126337-1.jpg

وی در تشریح روزهای اسارت خود گفت: وقتی وارد اردوگاه ۱۱ تکریت شدم تا پا به زمین گذاشتم، افسری به نام سید قیس که دستان بسیار سنگینی داشت چنان به دهانم کوبید که دندان‌هایم خرد شد، برق از چشمانم پرید، وقتی چشمانم را باز کردم متوجه شدم در تونل انسانی گرفتار شدم که هر کس با هر چیز که می‌تواند می‌زند. از کابل و میله گرد گرفته تا نبشی و شلاق. ۳۶ روز ما را لخت مادر زاد نگه داشتند، بعد از آن برای ۱۲۰ نفر ۶۰ لباس زیر آورند تا جو آسایشگاه را متشنج کنند، اما هیچ کدام ار رزمندگان ایرانی به آن لباس‌ها دست نزدند تا بعد از ۴۸ ساعت مجبور شدند به تعداد اسرا لباس دهند.

این آزاده سرافراز افزود: یک هزار و ۵۰۰ نفر در اردوگاه بودند که هر ۱۲۰ نفر را در یک آسایشگاه جا دادند. سرانه هر فرد به اندازه یک وجب و چهار انگشت بود، در آن روزها ۱۱ نفر زیر شکنجه و تشنگی به شهادت رسیدند.

وی در ذکر خاطرات خوب خود در ایام اسارت، گفت: مقاومت و ایثار آزادگان در تحریر، تصویر، تعبیر و  کلام نمی‌گنجد، خاطرات خوب ما در اسارت خاطرات مقاومت بود، که همیشه وقتی جواب می‌گرفتیم که مقاومت می‌کردیم در برابر ظلم بعثی‌ها. من مسئول آب آسایشگاه بودم، ۷۲ ساعت آب را قطع کردند، با برنامه‌ای دقیق و جیره‌بندی مناسب نگذاشتم اسرا تشنگی بکشند. بعد از آن، همه آسایشگاه از من تشکر کردند. این موضوع که به گوش افسران عفلقی رسید، مرا ۴۸ ساعت در انفرادی شکنجه کردند.

سید خلیل عمادی در نحوه اطلاع خود از چگونگی آزادی، اظهار کرد: پنج شهریور ۶۹ توسط صلیب سرخ سرشماری شدیم. چون اردوگاه ۱۱ تکریت اردوگاه اسرای مفقود‌الاثر بود. بعد از آن طی چند روز آزادمان کردند، همین مفقود‌الاثری ما موجب شد تا تمام جنایت‌ها در این اردوگاه انجام شود.

وقتی برگشتم متوجه شدم در آرامگاه ملا مجدالدین ساری برایم قبر ساختند به عنوان شهید مفقودالجسد، چون ارتش اعلام کرده بود در عملیات، من شهید شدم و جنازه‌ام بر اثر اصابت خمپاره متلاشی شد.

وی با اشاره به لزوم مقاومت و ایثار در قبال مسائل و بحران‌های جهان اسلام، اضافه کرد: جریان مقاومت این روزهای جهان اسلام، وامدار رزمندگان ما در ۸ سال دفاع مقدس است، ما ذره ذره آب شدن هم رزمانمان را که نوجوانان رشید همین خاک بودند، می‌دیدم که از اعتقاد خود و آرمان‌شان ذره‌ای کوتاه نمی‌آمدند. حال از خون مطهر آنان است که این نهال‌های انقلابی در منطقه شکوفا شد. جوانان یمنی، شیعیان لبنانی الگوی خود را سربازان امام خمینی(ره) قرار دادند که امروز در جبهه‌های مقابله با استکبار سربلندند.

این آزاده در پایان گفت: در طول مدت اسارت، بعثی‌ها تمام توانشان را خرج می‌کردند تا بین رزمندگان اسیر ایرانی بذر اختلاف بپاشند، انواع آزار و اذیت‌ها و نقشه‌ها را روی ما پیاده می‌کردند، اما هر جا که بعضی از اسرا از راه تعامل و سازش وارد شدند، ضربه مهلگی را به کل اسرا زدند. همیشه نصر و پیروزی در مقاومت بود، جواب استکبار را نباید با سازش داد بلکه باید با ایثار و جانفشانی به دهان‌شان زد تا دست از زیاده‌خواهی بر دارند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا